رمان : داداشی
رمان : داداشی
پارت 19
2 روز بعد
دیانا : رسیدم ایران
تو این مدت خیلی پس انداز کردم و اینا دیگه رفتم تو بالا شهر یه خونه ی بزرگ ویلایی گرفتم 3 تا اتاق بزرگ و شیک داشت تو هر سه تا اتاق هم حموم و سرویس بود
خونه مبله بود به خاطر همین وسیله ای نیاز نداشت همه چی داشت دلم میخواست ارسلان و ببینم ولی خب نمیشد فردام میرم برای دانشگاه ثبت نام کنم
( فردا )
ارسلان : مثل همیشه رفتم اماده شدن و به سمت دانشگاه حرکت کردم
دیانا : یه تیپ پسر کش زدم 😂 و راه افتادم ماشینم لامبورگینی بود
سوار شدمو از در ویلا زدم بیرون
1 ساعت بعد
پارت 19
2 روز بعد
دیانا : رسیدم ایران
تو این مدت خیلی پس انداز کردم و اینا دیگه رفتم تو بالا شهر یه خونه ی بزرگ ویلایی گرفتم 3 تا اتاق بزرگ و شیک داشت تو هر سه تا اتاق هم حموم و سرویس بود
خونه مبله بود به خاطر همین وسیله ای نیاز نداشت همه چی داشت دلم میخواست ارسلان و ببینم ولی خب نمیشد فردام میرم برای دانشگاه ثبت نام کنم
( فردا )
ارسلان : مثل همیشه رفتم اماده شدن و به سمت دانشگاه حرکت کردم
دیانا : یه تیپ پسر کش زدم 😂 و راه افتادم ماشینم لامبورگینی بود
سوار شدمو از در ویلا زدم بیرون
1 ساعت بعد
۲.۸k
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.