💛My little model💛

پارت 3

ا/ت: جدی جدی قطع کرد من هنوز خداحافظم نگفته بودم😑
ساعت نزدیک ۱۲ بود آدرسو برام فرستاد رفتم در کمدم رو باز کردم که یک لباس رو انتخاب بکنم یادم افتاد یه لباس دارم که هنوز ازش استفاده نکردم و به استایل تهیونگ نزدیکه پیداش کردم و پوشیدمش یکم آرایش کردم و موهامو بافتم دیگه داشت دیرم میشد کفشامو پوشیدم و رفتم و یه تاکسی گرفتم
وقتی رسیدم دم رستوران دیدم خالیه و فقط تهیونگ اونجا نشسته رفتم توی رستوران و جلوش نشستم
تهیونگ: خانم خوشگله یکم دیر نکردی
ا/ت: انقدر منو خانم خوشگله صدا نزن بدم میاد
تهیونگ: باشه حالا این قرار داده همه چی هم توش نوشتم ببرش خونه و همشو بخوان و تصمیمت رو بگیر هر وقت تصمیم گرفتی بهم پیام بده
ا/ت: بعدش چی میشه
تهیونگ: هروقت تصمیم گرفتی بهت میگم بیا غذا سفارش بدیم
ا/ت: باشه
تهیونگ: گارسون بیا
ا/ت چی میخوری
ا/ت: پاستا
تهیونگ: منم استیک میخورم
بعد از رفتن گارسون سکوت عجیبی توی رستوران حاکم شد
گوشیم زنگ خورد دیدم دوستم جین هوعه سریع گوشی رو برداشتم
جین هو: ا/ت کجایی یه خبر بد برات دارم که برای من خوبه

....................................................................
لایک یادتون نره