توکیو پارت ۱۱
توکیو پارت ۱۱
در همان حین از دید چیفو
میکو رو بردم بیرون ولیهمش سرفه های خونی میکنه گذاشتمش روی موتور خیلی حالش بره فکنم دسته شکستش هم بد تر شده
گذر زمان ۵ دقیقه بعد توی بیمارستان
الان دکتر بردتش معاینش کنه خیلی نگرانشم
اگه براش اتفلقی بیوفته چی
دکتر : نگران نباشی حالش خیلی بد نیست ولی چندتا از دنده هاش شکسته و حاله خیلی خوبی نداره یکم بیدار بشه درد داره ولی صدمه خیلی بد یا جدیی نیست
چیفو : میتونم ببینمش
وکتر : بله
وقتی اینو شنیدم خیالم راحت شد رفتم توی اتاق میکو گوشیم گوشیم کوشششش اها اینجاس اههه شماره مایکی کون
از دید مایکی
داشتم اون یارو رو کتک میزدم پیهوش بود ولی من بیخیالش نمیشم گوشیب داشت زنک میخورد چیفو جواب دادم
مایکی : الو چیفیو حال حالش چطوره لطفا سریع بگو
چیفو : حلش خوبه ولی چند تا از دنده هاش شکسته ول
( حرف چیفو با حرف مایکی قطع شد )
مایکی : دیگه زنده نمیمونی سانزو هاروچیو
از دید چیفو
داشتم با مایکی حرف میزدم که دیدم میکو بیدار شده و حرف مایکی رو شنید یهو بلند شد و خواست بره که جلوی مایکی رو بگیره ولی نتونست وایسه و اوفتاد روی من و در گوشی داد زد
میکو : نهههههه ...خوا.....خواهش میکنم.....نمیخوام داداشم .....کسیو بکشه و دوباره روی دستم از حال رفت
از دید مایکی
داشتم میرفتم سمت سانزو که یهو صدای فرشته کوچولومو شنیدم که میگوفت نکشش نمیتونم اون بهش اسیب زده ولی نمیخوام داداش بدی باشم ازش میگزرم و میرم سمت گوشی هول کرده بودم و از چیفیو پرسیدم
مایکی : ا..اون کجاست چیشد جواب بدهههه
چیفو : اون روی دستم بیهوش شده میخواست بیاد جلوتو بگیره ولی نتونست بیاد و اوفتاد روم
اهی کشیدم مایکی : کدوم بیمارستان
چیفو : فلان فلان
مایکی : الان میام
گذر زمان رسیدن مایکی
از دید میکو یکم بعد از اینکه دوباره به هوش اومدم مایکیو دیدم که داره از لای در نگام میکونه و اوفتاد تو اتاق خندم گرفت
مایکی بلند شد
مایکی : حلت خوبه میکو
میکو : ا.....اره ......حالم ....خو.....به او...اون پ....پشمک چطو....ره نن....نکشتیش .....که ......اوردیش ......بیمارستان ...د.....دکتر ......چی گفت ......حالش ...خو...خوبه
در همین حین تو فکر چیفو
اخه یه ادم چقدر میتونه مهربون باشه که سلامتی دشمنش رو بخواد ای یه انسان نیست یه فرشته است خیلی مهربونه
مایکی :اره خوبه اوردمش ( ایشون داره مثل سگ دروغ میگه واینقدر سانزو رو زده که بیهوش شده و نیاوردش بیمارستان )
در همان حین از دید چیفو
میکو رو بردم بیرون ولیهمش سرفه های خونی میکنه گذاشتمش روی موتور خیلی حالش بره فکنم دسته شکستش هم بد تر شده
گذر زمان ۵ دقیقه بعد توی بیمارستان
الان دکتر بردتش معاینش کنه خیلی نگرانشم
اگه براش اتفلقی بیوفته چی
دکتر : نگران نباشی حالش خیلی بد نیست ولی چندتا از دنده هاش شکسته و حاله خیلی خوبی نداره یکم بیدار بشه درد داره ولی صدمه خیلی بد یا جدیی نیست
چیفو : میتونم ببینمش
وکتر : بله
وقتی اینو شنیدم خیالم راحت شد رفتم توی اتاق میکو گوشیم گوشیم کوشششش اها اینجاس اههه شماره مایکی کون
از دید مایکی
داشتم اون یارو رو کتک میزدم پیهوش بود ولی من بیخیالش نمیشم گوشیب داشت زنک میخورد چیفو جواب دادم
مایکی : الو چیفیو حال حالش چطوره لطفا سریع بگو
چیفو : حلش خوبه ولی چند تا از دنده هاش شکسته ول
( حرف چیفو با حرف مایکی قطع شد )
مایکی : دیگه زنده نمیمونی سانزو هاروچیو
از دید چیفو
داشتم با مایکی حرف میزدم که دیدم میکو بیدار شده و حرف مایکی رو شنید یهو بلند شد و خواست بره که جلوی مایکی رو بگیره ولی نتونست وایسه و اوفتاد روی من و در گوشی داد زد
میکو : نهههههه ...خوا.....خواهش میکنم.....نمیخوام داداشم .....کسیو بکشه و دوباره روی دستم از حال رفت
از دید مایکی
داشتم میرفتم سمت سانزو که یهو صدای فرشته کوچولومو شنیدم که میگوفت نکشش نمیتونم اون بهش اسیب زده ولی نمیخوام داداش بدی باشم ازش میگزرم و میرم سمت گوشی هول کرده بودم و از چیفیو پرسیدم
مایکی : ا..اون کجاست چیشد جواب بدهههه
چیفو : اون روی دستم بیهوش شده میخواست بیاد جلوتو بگیره ولی نتونست بیاد و اوفتاد روم
اهی کشیدم مایکی : کدوم بیمارستان
چیفو : فلان فلان
مایکی : الان میام
گذر زمان رسیدن مایکی
از دید میکو یکم بعد از اینکه دوباره به هوش اومدم مایکیو دیدم که داره از لای در نگام میکونه و اوفتاد تو اتاق خندم گرفت
مایکی بلند شد
مایکی : حلت خوبه میکو
میکو : ا.....اره ......حالم ....خو.....به او...اون پ....پشمک چطو....ره نن....نکشتیش .....که ......اوردیش ......بیمارستان ...د.....دکتر ......چی گفت ......حالش ...خو...خوبه
در همین حین تو فکر چیفو
اخه یه ادم چقدر میتونه مهربون باشه که سلامتی دشمنش رو بخواد ای یه انسان نیست یه فرشته است خیلی مهربونه
مایکی :اره خوبه اوردمش ( ایشون داره مثل سگ دروغ میگه واینقدر سانزو رو زده که بیهوش شده و نیاوردش بیمارستان )
۵.۰k
۰۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.