پارت ۳۱ *My alpha*
"تو گفتی یه مهمونی"
تهیونگ غرید و جلوی در خونهی کوچیک وایساد و به سولمین چشم دوخت.چانیول همراهیش کرد و گفت
"نظرتون چیه من شام مهمونتون کنم یه جای خوب؟"
جویا چشم غره ای زد که از چشم چانیول دور موند..اگه کنار دوتا الفا نبود قابلیت این رو داشت که سرشو بکوبه به دیوار.
سولمین نالید
"تهیونگ تو قول دادی"
"من قولی ندادم..حالا ام برمیگردیم"
"چرا تو قول دادی گفتی اگه تنها نباشم مشکلی نداره"
"ولی.."
"لطفا"
سولمین سرشو کج کرد و خواهش کرد..تهیونگ انگشتشو بالا اورد و جلوی صورت سولمین تکون داد گفت.
"از همینجا صدای موزیک زیاده پس رفتیم داخل کنارم میمونی تا من گمت نکنم"
"بله پدربزرگ..گمم کنی چی میشه"
تهیونگ دستشو گرفت و حرکت کرد.
"فقط جفتم دستمالی میشه"
جویا جلو تر رفت و در خونه که باز بود رو هول داد و واردش شد.و پشت سرش تهیونگ درحالی که دست سولمین رو گرفته بود و پشت بندش چانیول داخل شدن.
بویی که کل خونه رو پر کرده بود و مخلوطی از شارتوز و ابسنث و کوانترو بود بویی که چند سال بود به مشام تهیونگ نخورده بود.
تهیونگ غرید و جلوی در خونهی کوچیک وایساد و به سولمین چشم دوخت.چانیول همراهیش کرد و گفت
"نظرتون چیه من شام مهمونتون کنم یه جای خوب؟"
جویا چشم غره ای زد که از چشم چانیول دور موند..اگه کنار دوتا الفا نبود قابلیت این رو داشت که سرشو بکوبه به دیوار.
سولمین نالید
"تهیونگ تو قول دادی"
"من قولی ندادم..حالا ام برمیگردیم"
"چرا تو قول دادی گفتی اگه تنها نباشم مشکلی نداره"
"ولی.."
"لطفا"
سولمین سرشو کج کرد و خواهش کرد..تهیونگ انگشتشو بالا اورد و جلوی صورت سولمین تکون داد گفت.
"از همینجا صدای موزیک زیاده پس رفتیم داخل کنارم میمونی تا من گمت نکنم"
"بله پدربزرگ..گمم کنی چی میشه"
تهیونگ دستشو گرفت و حرکت کرد.
"فقط جفتم دستمالی میشه"
جویا جلو تر رفت و در خونه که باز بود رو هول داد و واردش شد.و پشت سرش تهیونگ درحالی که دست سولمین رو گرفته بود و پشت بندش چانیول داخل شدن.
بویی که کل خونه رو پر کرده بود و مخلوطی از شارتوز و ابسنث و کوانترو بود بویی که چند سال بود به مشام تهیونگ نخورده بود.
۳۵.۵k
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.