ماه گرفتگی فصل ۲
پارت۷۸
هوسوک: توی مهمونی تولد بودم که یهو چشمم به کوک و سویون افتاد،
چقدرم پیش هم خوشحالن، یعنی سویون دل به قاتل من داده؟
سویون: کوک من میرم سرویس بهداشتی زود برمیگردم
کوک: باشه
سویون: فقط، تو میدونی کجاس؟
کوک: فکر کنم طبقه ی بالاس
سویون: از پله ها رفتم بالا و وارد سرویس بهداشتی شدم
هوسوک: دیدم که رفتم داخل سرویس بهداشتی و یه گوشه منتظر موندم تا بیاد بیرون
سویون: دستامو خیس کردمو به گردنم زدم و بعد رفتم بیرون
هوسوک: داشت میرفت که یهو دستشو گرفتم
سویون: با ترس برگشتم که یهو زبونم بند اومد
هوسوک: سویون
سویون: ت.. تو
تپش قلبم خیلی بالا رفته بود، که یهو سرم گیج رفتم خاستم بیوفتم اما دستمو به یقه ی هوسوک گرفتمو تعادلمو حفظ کردم
هوسوک: حالت خوبه
سویون: تو.. نفسم.. بالا نمیاد..
هوسوک: دستشو گرفتم تا تعادلش بهم نخوره و بردمش داخل حیاط
سویون: نفس عمیقی کشیدم و به چشماش خیره شدم،
هوسوک: من نمردم
سویون: اشک توی چشمام جمع شد وهمینطور بهش خیره موندم
هوسوک: کوک منو نکشت اون فقط مسخاست منو از تو جدا کنه، تیر توی قلبم نخورد اون فقط منو بزور به خارج از کشور فرستاد، سال ها منتظر این لحظه بودم، اما انگار که تو عاشق قاتل من شدی
سویون: چی داری میگی، میدونی تو نبودنت من چیا کشیدم؟
هوسوک: بدون هیچ حرفی بغلش کردم
سویون: متقابل بغلش کردم و شروع به گریه کردم
هوسوک: از بغلش دراومدم و اشکاشو پاک کردم،
تو نبود من پیش قاتلم بهت خوش میکذشت؟
سویون: هنوز خیلی چیزارو نشنیدی
هوسوک: دستشو گرفتمو از اونحا بیرون بردمش و سوار ماشینم شدم،
سوار شو
سویون: پس جونگکوک چی اون منتظر منه
هوسوک: از اهمیتی که به جونگکوک میداد عصبی شدم،
سوار شو
سویون: سوار ماشین شدمو به هوسوک نگاه کردم
هوسوک: ماشینو روشن کردمو راه افتادیم
سویون: کمی که گذشت دیدم داره خیلی با سرعت میره،
هوسوک اروم برو
هوسوک:..
سویون: بزن کنار میخام پیاده شم
هوسوک:..
سویون: بزن کنار میخام پیاده شم(با داد)
هوسوک: هیششش
سویون: هوسوکاا بس کن اروم برو داری منو میترسونی
هوسوک: نگه داشتمو از ماشین پیاده شدم،
بیا پایین
سویون: از ماشین پیاده شدمو جلوش وایسادم..
هوسوک: توی مهمونی تولد بودم که یهو چشمم به کوک و سویون افتاد،
چقدرم پیش هم خوشحالن، یعنی سویون دل به قاتل من داده؟
سویون: کوک من میرم سرویس بهداشتی زود برمیگردم
کوک: باشه
سویون: فقط، تو میدونی کجاس؟
کوک: فکر کنم طبقه ی بالاس
سویون: از پله ها رفتم بالا و وارد سرویس بهداشتی شدم
هوسوک: دیدم که رفتم داخل سرویس بهداشتی و یه گوشه منتظر موندم تا بیاد بیرون
سویون: دستامو خیس کردمو به گردنم زدم و بعد رفتم بیرون
هوسوک: داشت میرفت که یهو دستشو گرفتم
سویون: با ترس برگشتم که یهو زبونم بند اومد
هوسوک: سویون
سویون: ت.. تو
تپش قلبم خیلی بالا رفته بود، که یهو سرم گیج رفتم خاستم بیوفتم اما دستمو به یقه ی هوسوک گرفتمو تعادلمو حفظ کردم
هوسوک: حالت خوبه
سویون: تو.. نفسم.. بالا نمیاد..
هوسوک: دستشو گرفتم تا تعادلش بهم نخوره و بردمش داخل حیاط
سویون: نفس عمیقی کشیدم و به چشماش خیره شدم،
هوسوک: من نمردم
سویون: اشک توی چشمام جمع شد وهمینطور بهش خیره موندم
هوسوک: کوک منو نکشت اون فقط مسخاست منو از تو جدا کنه، تیر توی قلبم نخورد اون فقط منو بزور به خارج از کشور فرستاد، سال ها منتظر این لحظه بودم، اما انگار که تو عاشق قاتل من شدی
سویون: چی داری میگی، میدونی تو نبودنت من چیا کشیدم؟
هوسوک: بدون هیچ حرفی بغلش کردم
سویون: متقابل بغلش کردم و شروع به گریه کردم
هوسوک: از بغلش دراومدم و اشکاشو پاک کردم،
تو نبود من پیش قاتلم بهت خوش میکذشت؟
سویون: هنوز خیلی چیزارو نشنیدی
هوسوک: دستشو گرفتمو از اونحا بیرون بردمش و سوار ماشینم شدم،
سوار شو
سویون: پس جونگکوک چی اون منتظر منه
هوسوک: از اهمیتی که به جونگکوک میداد عصبی شدم،
سوار شو
سویون: سوار ماشین شدمو به هوسوک نگاه کردم
هوسوک: ماشینو روشن کردمو راه افتادیم
سویون: کمی که گذشت دیدم داره خیلی با سرعت میره،
هوسوک اروم برو
هوسوک:..
سویون: بزن کنار میخام پیاده شم
هوسوک:..
سویون: بزن کنار میخام پیاده شم(با داد)
هوسوک: هیششش
سویون: هوسوکاا بس کن اروم برو داری منو میترسونی
هوسوک: نگه داشتمو از ماشین پیاده شدم،
بیا پایین
سویون: از ماشین پیاده شدمو جلوش وایسادم..
۴.۳k
۱۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.