Pt33
ز پشت بوم اومدیم پایین اعظم خانم: پسره نکیت نذاش بسکتبال ببینم عباس اقا: جوراب گلم با این پسره پیفیوز رف خونه اشرف خانم،اشرف خانمم ک وسواسیه الان اونو میشوره هعییییی اعظم خانم: یا قمر بنی عمیه حتمی اسکندر دامادممممممممممممممم عباس اقا: پسرممممممممممممممم من: این قسمت از دست این دختره ایکبیری ا/ت راحت بودیم اخیش {از زبان یونگی} یونگی:اخ ....وای ...اه...این دیگ چی بود ...هییی..هنوز بوش توی مغزمه...بوی سگ مرده ...نههه بوی غذای سوخته....اصلا اسهال استفراغ قاتی بود هییی من مردم؟ من زنده ام؟ عباس اقا در حالی که دارع شونه های یونگی مشت مال میده: اخ اخ فک کنم بوش خیلی روش تعصیر گذاشته دارع هزیون میگه اعظم خانم: وایس برم براش زنجفیل بیارم ،زنجفیل عفونت کشه سریع حالش جا میارع یونگی: عباس اقا زحمت نکشید...نمیخواد بمالی عباس اقا: چرا تعارف میکنی دارم مشت مالت میدم این روزیا چی میگن؟ اها ماساژ ...هعی یادم بخیر...اونموقع تو حموم بهارد خان کار میکردم ی جور ماساژشون میدادم ک استخوناشون جا ب جا میشد هعییی من: عباس اقا جان جدت ماساژش نده بچم دارع اذیت میشع عباس اقا: تو چی مبگی ب جا این حرفا پاشو برو زیر پیرانامو بشور فردا شب باید برم خونه باچناغم من: خب من چ کنم بدع ب دخترت بشوره یونگی: برو گمشو بشور دیگ عباس اقا هر چی لباس چرک داری بدع بشوره اینقد باید بوی گند بره تو اون دماغش بیهوش شه این پیفیوز اینقد بالا مالا سر من اورده عباس اقا: هر چی دامادم بگه پاشو پاشو پس فردا خونه شورهتم ازین کارا بکنی الان پاشو تمرین کن منذ عباس اقا نکن نویسنده حرمت دارع ن لذت اعظم خانم از تو اشپز خونه با ی لیوان جنفیل میادبیرون : سبد لباس چرکا تو زیر زمینه وقت کردی ی شامم بزار من:😐اعظم خانم اشپز خونت اتیش میگیره ها اعظم خانم نگاه معنا دار من : خب رفتم
۸.۰k
۱۲ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.