افسانه ماه🌙 در آغوش خورشید☀ پارت ۱۲💜
ات: اخ یادم رفت این گلت😁به موهات خیلی میاد( تمام شخصیات رو عکسشون می تونین تو کالکشن ببنید🙂)
هی جو: ممنونم 😊😊مهربونم
ات:( چقدر جملش آشناست برام )
هی جو: ات من باید برم می دونی پرواز از ۱ ساعت گیت بسته میشه
ات: راست میگی😊برو دیرت میشه
نکته: ( همه این ها ۲۰ دقیقه بود)
ات:( هی جو داشت می رفت دست تکون داد)
هی جو: خداحافظ ات به امید دیدار
ات: خداحافظ☺
(هی جو رفت💔💔)
ات:( منتظر موندم تا هواپیما بره و هواپیما رفت💔💔💔 تازه اشک از چشمانم بارید
رفتم سرویس بهداشتی یک زره گریه کنم صدای یک نفر شنیدم 😳 متامنم هیو سوک بود😑😑😑 صدای یک مرد شنیدم نهههه امکان نداره شیان بود💔💔
زنگ زدم به هیو سوک رد تماس کرد)
شیان: کی بود؟
هیو سوک: ات
ات:( دیدم شیان و هیو سوک دارن همو می بوسن 💔💔💔)
ات:( سریع عکس گرفتم از هردوشون)
ات: (طاقت نیاوردم در باز کردم هردو شون جا خوردن)
ات: چرا با من این کارو کردی شیان😭💔💔
شیان: ات منو ببخش ولی نمی شد
ات: نمی شد که نمیزارم هزارتا غلط قبل ازدواج کنی😭💔
ات: تو صمیمی ترین دوستمی بودی چرا پروژم گرفتی چرا زندگیم گرفتی😭💔
می دونی چی کار می کنم عکستون دارم پروژم ازت میگرم
ات:( سریع رفتم از اونجا💔💔)
ات:( رفتم تو ماشین دیدم یک پیام اومد برام)
هیو سوک: کاش انقدر زود قضاوت نکنی شیان تو رو دوست نداشت گفت منو دوست داره منم از قصد این کارو کردم که بهش خنجر بزنم لطفا بیا به این آدرس باهم حرف بزنیم🙂😢
ات:( دیدم شاید راست میگه)
ات: باش
ات:( رفتم به یک محل بیرون از شهر و..
هی جو: ممنونم 😊😊مهربونم
ات:( چقدر جملش آشناست برام )
هی جو: ات من باید برم می دونی پرواز از ۱ ساعت گیت بسته میشه
ات: راست میگی😊برو دیرت میشه
نکته: ( همه این ها ۲۰ دقیقه بود)
ات:( هی جو داشت می رفت دست تکون داد)
هی جو: خداحافظ ات به امید دیدار
ات: خداحافظ☺
(هی جو رفت💔💔)
ات:( منتظر موندم تا هواپیما بره و هواپیما رفت💔💔💔 تازه اشک از چشمانم بارید
رفتم سرویس بهداشتی یک زره گریه کنم صدای یک نفر شنیدم 😳 متامنم هیو سوک بود😑😑😑 صدای یک مرد شنیدم نهههه امکان نداره شیان بود💔💔
زنگ زدم به هیو سوک رد تماس کرد)
شیان: کی بود؟
هیو سوک: ات
ات:( دیدم شیان و هیو سوک دارن همو می بوسن 💔💔💔)
ات:( سریع عکس گرفتم از هردوشون)
ات: (طاقت نیاوردم در باز کردم هردو شون جا خوردن)
ات: چرا با من این کارو کردی شیان😭💔💔
شیان: ات منو ببخش ولی نمی شد
ات: نمی شد که نمیزارم هزارتا غلط قبل ازدواج کنی😭💔
ات: تو صمیمی ترین دوستمی بودی چرا پروژم گرفتی چرا زندگیم گرفتی😭💔
می دونی چی کار می کنم عکستون دارم پروژم ازت میگرم
ات:( سریع رفتم از اونجا💔💔)
ات:( رفتم تو ماشین دیدم یک پیام اومد برام)
هیو سوک: کاش انقدر زود قضاوت نکنی شیان تو رو دوست نداشت گفت منو دوست داره منم از قصد این کارو کردم که بهش خنجر بزنم لطفا بیا به این آدرس باهم حرف بزنیم🙂😢
ات:( دیدم شاید راست میگه)
ات: باش
ات:( رفتم به یک محل بیرون از شهر و..
۲۵.۰k
۲۴ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.