✯دو پارتی تهیونگ✯
✯دو پارتی تهیونگ✯
بیبی
(پارت اول)
//////////
ویو ا/ت :
تقریبا ساعت از نیمه شب گذشته بود و من تازه به خونه رسیدم ...
استرس اینکه نکنه تهیونگ زودتر از من رسیده باشه داشت منو از درون میخورد
امروز به خاطر یه پرونده اش بیشتر توی دفترش میموند و دیرتر میومد
پس بدون اینکه بهش بگم رفته بودم به مهمونی دوستم
درو باز کردم خونه تاریک تاریک بود .
بوی سیگار تهیونگ پیچیده بود یعنی برگشته بود ؟؟ اگه خونه بود چرا نه صدایی میومد نه حرکتی حس میشد
کفشامو دراوردم و با دستم برشون داشتم
با پنجه ی پام به خاطر اینکه صدایی ایجاد نکنم وارد خونه شدم
آروم آروم داشتم میرفتم که صدای تهیونگ پیچید .
پشتم یخ کرد
تهیونگ : بیب کجا؟!
محکم *
نگاهی بهش انداختم که دیدم روی صندلی نشسته و با زیپوی طلاییش داره بازی میکنه
پک عمیقی از فیلتر لای لباش گرفت
دودشو نامنظم به بیرون فوت کرد
تهیونگ : بیا بشین اینجا
با دست به پاهاش اشاره کرد
آب دهنمو به سختی قورت دادم
ا/ت : ته...تهیونگ!
ته: یه حرفو دوباره تکرار نمیکنم بیب!
محکم و عصبی گفت فهمیدم که اشاره داره برم بشینم روپاهاش
___
ویو تهیونگ:
تهیونگ:تا فاصله ای که ا/ت بیاد سمتم سیگارمو که به آخراش رسیده بودو توی زیرسیگاری سوزوندم و با یه حرکت سریع فیلتر دیگه ای از توی پاکت سیگارم دراوردم و روشنش کردم
ا/ت خیلی با احتیاط نشست روپاهام
سرشو انداخته بود زیر ..
خیلی از دستش عصبانی بودم چون بهش گفته بودم نره!
و خب حالا که رفته نباید اینقدر دیر برمیگشت
یکی از خط قرمزام ..
تهیونگ:سرتو بگیر بالا بیب!
ا/ت:ف..فکر نمیکردم زود برگردی
تهیونگ:سرتو بگیر بالا و نگام کن
پک عمیقی از فیلتر لای لبام گرفتم و سرمو کج کردم و به اون سمت فوت کردم تا ا/ت اذیت نشه
سرشو گرفت بالا و با یه نگاه مظلوم داشت نگاهم کرد
تهیونگ:خب مگه قرار نبود نری؟
ویو ا/ت:
ا/ت:یه دستش روی رون پام بود و با دست دیگه اش سیگارشو به هات ترین حالت ممکن نگه داشته بود
ا/ت:حوصلمم سر رفته بود ته!
تهیونگ : ته؟
نگاهی که جرئت داری یه بار دیگه بگو*
ا/ت:د..ددی
تهیونگ : خب گیریم که حالا رفتی و اجازه نگرفتی این که تنبیه جدایی داره ولی اینکه خط قرمزامو رد کنی تنبیه جدا گانه تری داره
..........
خ
م
ا
ر
ی........
بیبی
(پارت اول)
//////////
ویو ا/ت :
تقریبا ساعت از نیمه شب گذشته بود و من تازه به خونه رسیدم ...
استرس اینکه نکنه تهیونگ زودتر از من رسیده باشه داشت منو از درون میخورد
امروز به خاطر یه پرونده اش بیشتر توی دفترش میموند و دیرتر میومد
پس بدون اینکه بهش بگم رفته بودم به مهمونی دوستم
درو باز کردم خونه تاریک تاریک بود .
بوی سیگار تهیونگ پیچیده بود یعنی برگشته بود ؟؟ اگه خونه بود چرا نه صدایی میومد نه حرکتی حس میشد
کفشامو دراوردم و با دستم برشون داشتم
با پنجه ی پام به خاطر اینکه صدایی ایجاد نکنم وارد خونه شدم
آروم آروم داشتم میرفتم که صدای تهیونگ پیچید .
پشتم یخ کرد
تهیونگ : بیب کجا؟!
محکم *
نگاهی بهش انداختم که دیدم روی صندلی نشسته و با زیپوی طلاییش داره بازی میکنه
پک عمیقی از فیلتر لای لباش گرفت
دودشو نامنظم به بیرون فوت کرد
تهیونگ : بیا بشین اینجا
با دست به پاهاش اشاره کرد
آب دهنمو به سختی قورت دادم
ا/ت : ته...تهیونگ!
ته: یه حرفو دوباره تکرار نمیکنم بیب!
محکم و عصبی گفت فهمیدم که اشاره داره برم بشینم روپاهاش
___
ویو تهیونگ:
تهیونگ:تا فاصله ای که ا/ت بیاد سمتم سیگارمو که به آخراش رسیده بودو توی زیرسیگاری سوزوندم و با یه حرکت سریع فیلتر دیگه ای از توی پاکت سیگارم دراوردم و روشنش کردم
ا/ت خیلی با احتیاط نشست روپاهام
سرشو انداخته بود زیر ..
خیلی از دستش عصبانی بودم چون بهش گفته بودم نره!
و خب حالا که رفته نباید اینقدر دیر برمیگشت
یکی از خط قرمزام ..
تهیونگ:سرتو بگیر بالا بیب!
ا/ت:ف..فکر نمیکردم زود برگردی
تهیونگ:سرتو بگیر بالا و نگام کن
پک عمیقی از فیلتر لای لبام گرفتم و سرمو کج کردم و به اون سمت فوت کردم تا ا/ت اذیت نشه
سرشو گرفت بالا و با یه نگاه مظلوم داشت نگاهم کرد
تهیونگ:خب مگه قرار نبود نری؟
ویو ا/ت:
ا/ت:یه دستش روی رون پام بود و با دست دیگه اش سیگارشو به هات ترین حالت ممکن نگه داشته بود
ا/ت:حوصلمم سر رفته بود ته!
تهیونگ : ته؟
نگاهی که جرئت داری یه بار دیگه بگو*
ا/ت:د..ددی
تهیونگ : خب گیریم که حالا رفتی و اجازه نگرفتی این که تنبیه جدایی داره ولی اینکه خط قرمزامو رد کنی تنبیه جدا گانه تری داره
..........
خ
م
ا
ر
ی........
۸.۴k
۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.