به مناسبت شب شهادت دختر کوچک امام حسین (ع)حضرت رقیه (س)
به مناسبت شب شهادت دختر کوچک امام حسین (ع)حضرت رقیه (س)
به تنم بال و پری بود که نیست
به تنت برگ و بری بود که نیست
هر که پرسید کجایی گفتم
در کنارم پدری بود که نیست
گرم لالایی خواب است رباب
روی دستش پسری بود که نیست
دست مهرت به سرم نیست که بود
شانه ی موی سری بود که نیست
سر زدی سر زده با سر امّا
با سرت همسفری بود که نیست
آن قدر ناله زدم در آهم
ناله ی مختصری بود که نیست
خیزران کار مرا مشکل کرد
کاش از لب اثری بود که نیست
***********
شاید که خواب دیده ام ، این سر خیالی اَست
اما نه خواب هم که بود باز هم عالی است
با من زبانِ سیلی شان حرف می زند
یعنی جواب هر چه بپرسم سؤالی است
***********
فرصت نکردهای که تنت را بیاوری
یا تکههایی از بدنت را بیاوری
بیتن رسیدهای که برای دلم خبر
از تلخی نیامدنت را بیاوری
دردانه تو هستم و بوسم نمیکنی؟
یا رفتهای لب و دهنت را بیاوری؟
بابا، اگر دوباره سراغ من آمدی
یادت بماند این که تنت را بیاوری…
به تنم بال و پری بود که نیست
به تنت برگ و بری بود که نیست
هر که پرسید کجایی گفتم
در کنارم پدری بود که نیست
گرم لالایی خواب است رباب
روی دستش پسری بود که نیست
دست مهرت به سرم نیست که بود
شانه ی موی سری بود که نیست
سر زدی سر زده با سر امّا
با سرت همسفری بود که نیست
آن قدر ناله زدم در آهم
ناله ی مختصری بود که نیست
خیزران کار مرا مشکل کرد
کاش از لب اثری بود که نیست
***********
شاید که خواب دیده ام ، این سر خیالی اَست
اما نه خواب هم که بود باز هم عالی است
با من زبانِ سیلی شان حرف می زند
یعنی جواب هر چه بپرسم سؤالی است
***********
فرصت نکردهای که تنت را بیاوری
یا تکههایی از بدنت را بیاوری
بیتن رسیدهای که برای دلم خبر
از تلخی نیامدنت را بیاوری
دردانه تو هستم و بوسم نمیکنی؟
یا رفتهای لب و دهنت را بیاوری؟
بابا، اگر دوباره سراغ من آمدی
یادت بماند این که تنت را بیاوری…
۱.۱k
۲۵ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.