نام فیک = دوست پسر روانی من

نام فیک = دوست پسر روانی من

پارت = ۱۴

ات : نیم ساعت بود داشتم حاضر میشدم و وسایل هامو جمع

کنم ...

راستش من حسی به جونگکوک ندارم فقط کراشه همین داشتم

از رو نیم تنم تیشرت میپوشیدم که یکی در زد

اما میخوام تو چشمش خوب بنظر برسم

بله؟

جیمین : در رو باز کردم

عااا ببخشید

سریع برگشتم اون ور

ات : لباسم رو پوشیدم

ببینم تو جیمینی؟

خیلی خب تموم شد برگرد

جيمين : بله

ارباب گفتن بیاین پایین تا چیزی بخورید و بعد حرکت کنید

ات : لپهای جیمین رو فشار دادم باشه گوگولییی

جیمین از این حرکت ات یکم خجالت زده شد

ات : رفتم پایین و پیش کوک روی صندلی نشستم جیمین هم چمدونم رو آورد

کوک : ۱ تی تیشرت مشکی که نافش زده بود بیرون تنگ پوشیده بود با ی دامن راه راه قرمز

عه لعنتی پوستش خیلی تحریک کنندس

دستمو گذاشتم روی پاش

چطوری بیبی؟

ات : عالیم کوکی جونم امم من دیگه سیر شدم کوک : باشه بریم حاضری؟

ات : اره
کوک : ولی لباست بازه خوشم نمیاد خدمتکارها و تورو

اینجوری ببینن

ات : عا كوکی اذیت نکن

کوک : نگاه سرد )

ات : باشه باشه فقط تو اون قیافتو اونجوری نکن خرگوش

کوچولو من

کوک : آفرین خنده خرگوشی )

ات : رفتم بالا و ی کت پشمالو سفید پوشیدم و اومدم پایین که

.... دیدم یکی