ات-یعنی الان چیکار کنم من؟
ات-یعنی الان چیکار کنم من؟
جونگکوک-اگه بچه نیاریم مجبور میشم ازدواج کنم دوباره
ات-دلت میخواد ازدواج کنی؟
شصتش و به لبم کشید و گفت:
جونگکوک-ها...نه
جونگکوک-معلومه که دلم نمیخواد-زمزمهوار
ات-یه چیزی بگم؟
جونگکوک-بگو؟
پشیمون شدم...
ات-هیچی هیچی ولش کن
جونگکوک-بگو-جدی
ات-م..نراستش...میشهطلاقبگیریم؟
جونگکوک-طلاق؟
ات-ار..هاینجو..ریاگهبخوا..یازدواجکنی راحت تری
با صدای نسبتا بلند گفت
جونگکوک-چندروزکتکتنزدماینجوریمیگی...انقدرهمینجوری بمون که بمیری طلاقت که نمیدم هیچ میرم یکی رو میارم عذاب بکشی با هربار دیدنش
بغض کردم من خواستم بگم دوسش دارم میخوامش ولی نتونستم یه چیز دیگه گفتم
برگشتم و پشتمو بهش کردم
ات-باشه'بغض
‹𝓙𝓾𝓷𝓰𝓴𝓸𝓸𝓴›
باشه ایی که گفت قلبم و لرزوند. از پشت بغلش کردم
جونگکوک-چرا همچین حرفی میزنی
جواب نداد...اعتراف میکنم که دوسش دارم آره قلبم این دختره ی مظلوم و دوس داره
جونگکوک-بانیسفیدم چرا اذیتم میکنی من که فقط نمیخوام...بری از پیشم
جونگکوک-ات من دوست دارم لطفا لطفا منو ول نکن
لاله گوشش بوسیدم و بغلش کردم.
جونگکوک-ولم میکنی؟
ات-
جونگکوک-اگه بچه نیاریم مجبور میشم ازدواج کنم دوباره
ات-دلت میخواد ازدواج کنی؟
شصتش و به لبم کشید و گفت:
جونگکوک-ها...نه
جونگکوک-معلومه که دلم نمیخواد-زمزمهوار
ات-یه چیزی بگم؟
جونگکوک-بگو؟
پشیمون شدم...
ات-هیچی هیچی ولش کن
جونگکوک-بگو-جدی
ات-م..نراستش...میشهطلاقبگیریم؟
جونگکوک-طلاق؟
ات-ار..هاینجو..ریاگهبخوا..یازدواجکنی راحت تری
با صدای نسبتا بلند گفت
جونگکوک-چندروزکتکتنزدماینجوریمیگی...انقدرهمینجوری بمون که بمیری طلاقت که نمیدم هیچ میرم یکی رو میارم عذاب بکشی با هربار دیدنش
بغض کردم من خواستم بگم دوسش دارم میخوامش ولی نتونستم یه چیز دیگه گفتم
برگشتم و پشتمو بهش کردم
ات-باشه'بغض
‹𝓙𝓾𝓷𝓰𝓴𝓸𝓸𝓴›
باشه ایی که گفت قلبم و لرزوند. از پشت بغلش کردم
جونگکوک-چرا همچین حرفی میزنی
جواب نداد...اعتراف میکنم که دوسش دارم آره قلبم این دختره ی مظلوم و دوس داره
جونگکوک-بانیسفیدم چرا اذیتم میکنی من که فقط نمیخوام...بری از پیشم
جونگکوک-ات من دوست دارم لطفا لطفا منو ول نکن
لاله گوشش بوسیدم و بغلش کردم.
جونگکوک-ولم میکنی؟
ات-
۲۴.۵k
۰۸ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.