وانشات کاپلی هوپمین..
وانشات کاپلی هوپمین..
جنبه نداری نخون😒🖕🏿
هر جوری شده باید از دلش در بیارم.....دوروزه نه نگاهم
میکنه ......نه باهام حرف میزنه و سرمیز بام غذا
میخوره.....تو باشگاهم که بام تمرین نمیکنه واقعا داشتم
دیوونه میشدم
با اتمام تمرین رفتم تا وسایلمو جمع کنم که همزمان
باهم به رخت کن رسیدیم
طبق معمول داشت نفس نفس میزد
کلا با تمام وجودش تمرین میکرد
دلمو به دریا زدم
خ خ خسته نباشی
حتی کوچکترین تکونی نخورد واییییی خداااا
هوبی نمیخای تمومش کنی
با عصبانیت صورتشو نزدیک صورتم کرد
نع نمیخام تموش کنم ......تو برو با عشقت خوش باش
جناب پارک جیمین
هی هی هی .....تو نمیتونی همینجوری حرفتو بزنی
بدون هیچ اطلاعاتی در مورد اون موضوع
هممم اطلاعات نمیخا همه چی رو دیدم
تااومدم حرفی بزنم رفت و من با بغضی که مهمون
گلوم بود تنها گذاشت
خاک تومخت کنن جیمین
با این گندی که زدی چجوری میخای درخواستتو بش
بگی اه
واسایلمو تو ساکم پرت کردم راهی خونه شدم
دم در خونه که رسیدم نفس عمیقی کشیدم و کلید رو
تو در چرخوندم
سرمو از لا در داخل فرستادم ببینم اومده یا نه که دیدم
نیس
اخه نه کفشاش تو جا کفشی بود و نه چراعا خونه
روشن بودن نفس راحتی کشیدم و وارد خونه شدم
ساکمو گوشه ای پرت کردم و به سمت آشپز خونه رفتم
تا برا خودم یه قهوه درست کنم بلکه مغز نداشتم کار
کنه
هوففف خدا من الان چه کنم .... نباید برا در اوردن
حرصش و جلب توجهش با اون دختره لاس میزدم اه
حالا چجوری بش بگم
قهوه رو تموم کردم و به طرف اتاق مشترکمون که تو
این دو روز اتاق من شده بود رفتم و سراغ اون حلقه
رفتم
هر طور شده باید درستش میکردم نمیتونم بیشترتحمل
کنم
جعبه رو سر جاش گذاشتم و رفتم سمت آشپز خونه تا
شام درست کنم
به لطف خودش یه پا خانم خونخ دار شده بودم
مشعول شدم و نزدیکه ساعت ۶ بود که کارم تموم شد
پس مریدم تو حمام یه دوش پنج دقیقه ای گرفتم و
یکم با موهام ور رفتم و تا یکم حالت بگیرن با عطر
مورد علاقش دوش گرفتم و منتطر فرا رسیدن ساعت ۷
شدم
حوی اگر تو طول روز هم خونه نمیومو شب رو حتما
خونه بود پس منتظر شدن و راس ساعت ۷ کلید وارد
در شد
وارد خونه شد و بادین سر و وضعم نیش خندی زد و
گفت: عا ببخشید بد موقع اومدم نه؟ اینجاس؟
اوند از در برا بیرون که گفتم
هوبی اولا که اون اینجا نیس دوما من اون کار رو برا
جلب توجه تو کردم ....وگر نه حودت بهتر از هر خر
دیگه ای میدونی جز تو با کس دیگه ای نیستم و اما
سوما بیا بریم شام بخوریم .....بعد شام هرچقد
خواستی سرم داد بزن و با دعوا کن باشه .....ببین من
تحمل ندارمنگاهتون ازم بدزدی و حتی تحمل شنیدن
صدام رو هم نداشته باشی ....پس امشب هرچی هس
امشب تموم میشه.....الانم برو لباساتو عوض کن بیا
باشه
جنبه نداری نخون😒🖕🏿
هر جوری شده باید از دلش در بیارم.....دوروزه نه نگاهم
میکنه ......نه باهام حرف میزنه و سرمیز بام غذا
میخوره.....تو باشگاهم که بام تمرین نمیکنه واقعا داشتم
دیوونه میشدم
با اتمام تمرین رفتم تا وسایلمو جمع کنم که همزمان
باهم به رخت کن رسیدیم
طبق معمول داشت نفس نفس میزد
کلا با تمام وجودش تمرین میکرد
دلمو به دریا زدم
خ خ خسته نباشی
حتی کوچکترین تکونی نخورد واییییی خداااا
هوبی نمیخای تمومش کنی
با عصبانیت صورتشو نزدیک صورتم کرد
نع نمیخام تموش کنم ......تو برو با عشقت خوش باش
جناب پارک جیمین
هی هی هی .....تو نمیتونی همینجوری حرفتو بزنی
بدون هیچ اطلاعاتی در مورد اون موضوع
هممم اطلاعات نمیخا همه چی رو دیدم
تااومدم حرفی بزنم رفت و من با بغضی که مهمون
گلوم بود تنها گذاشت
خاک تومخت کنن جیمین
با این گندی که زدی چجوری میخای درخواستتو بش
بگی اه
واسایلمو تو ساکم پرت کردم راهی خونه شدم
دم در خونه که رسیدم نفس عمیقی کشیدم و کلید رو
تو در چرخوندم
سرمو از لا در داخل فرستادم ببینم اومده یا نه که دیدم
نیس
اخه نه کفشاش تو جا کفشی بود و نه چراعا خونه
روشن بودن نفس راحتی کشیدم و وارد خونه شدم
ساکمو گوشه ای پرت کردم و به سمت آشپز خونه رفتم
تا برا خودم یه قهوه درست کنم بلکه مغز نداشتم کار
کنه
هوففف خدا من الان چه کنم .... نباید برا در اوردن
حرصش و جلب توجهش با اون دختره لاس میزدم اه
حالا چجوری بش بگم
قهوه رو تموم کردم و به طرف اتاق مشترکمون که تو
این دو روز اتاق من شده بود رفتم و سراغ اون حلقه
رفتم
هر طور شده باید درستش میکردم نمیتونم بیشترتحمل
کنم
جعبه رو سر جاش گذاشتم و رفتم سمت آشپز خونه تا
شام درست کنم
به لطف خودش یه پا خانم خونخ دار شده بودم
مشعول شدم و نزدیکه ساعت ۶ بود که کارم تموم شد
پس مریدم تو حمام یه دوش پنج دقیقه ای گرفتم و
یکم با موهام ور رفتم و تا یکم حالت بگیرن با عطر
مورد علاقش دوش گرفتم و منتطر فرا رسیدن ساعت ۷
شدم
حوی اگر تو طول روز هم خونه نمیومو شب رو حتما
خونه بود پس منتظر شدن و راس ساعت ۷ کلید وارد
در شد
وارد خونه شد و بادین سر و وضعم نیش خندی زد و
گفت: عا ببخشید بد موقع اومدم نه؟ اینجاس؟
اوند از در برا بیرون که گفتم
هوبی اولا که اون اینجا نیس دوما من اون کار رو برا
جلب توجه تو کردم ....وگر نه حودت بهتر از هر خر
دیگه ای میدونی جز تو با کس دیگه ای نیستم و اما
سوما بیا بریم شام بخوریم .....بعد شام هرچقد
خواستی سرم داد بزن و با دعوا کن باشه .....ببین من
تحمل ندارمنگاهتون ازم بدزدی و حتی تحمل شنیدن
صدام رو هم نداشته باشی ....پس امشب هرچی هس
امشب تموم میشه.....الانم برو لباساتو عوض کن بیا
باشه
۱۵.۸k
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.