پشت صحنه "P20"
ساریییی خونه نبودممم:)
با شوک به چشاش خیره شدم که یه قدم دیگه امد جلو و از کمرم گرفت و به خودش نزدیک کرد که یهو....
فلیکس:پس دوسش داری نه؟(عصبی)
ویو لارا
هنوز تو شوک حرفای هیونجین بودم که یهو صدای بمب فلیکس تو گوشم پخش شد میترسیدم چون ممکن بود فلیکس کاری کنه..
...
ویو ادمین
فلیکس عصبانی شد امد جلو و یقه هیونجین رو گرفت که باعث شد دست هیونجین از کمر لارا برداشته شد
زود لارا دست به کار شد دست فلیکس که دور یقه هیونجین ققل شده بود رو گرفت و محکم فشارش داد
لارا:فلیکس..فلیکس خواهش میکنم دستتو بردار
فلیکس که با چشای خونی زل زده بود به هیونجین گفت:دوسش داری؟
لارا:فلیکس اینو باید منو هیونجین صحبت کنیم
فلیکس خندید و مسخره وار دستشو محکم از یقه هیونجین برداشت محکم دست منو گرفت و دنبالش کشید
که بقیه بچه ها تعجب کردن و از پشت داد زدن:هویی کجااا میرین؟
فلیکس منو محکم از دستم میکشید که باعث شد دستم درد بگیره
لارا با بغض:فلی...فلیکس دستمممم
اهمیت نداد و دوباره محکم کشید
بیرون داشت بارون میومد که وایستاد و برگشت سمت من
امد جلو و دستمو محکم گرفت رو صورتم
فلیکس:لارا فقط بگو اره یا نه...
بعد از کمی مکث دوباره امد جلو کمرمو گرفت و صورتشو نزدیک صورتم کرد بعد آروم زمزمه کرد:دوستم داری؟
با شوک به چشاش خیره شدم که یه قدم دیگه امد جلو و از کمرم گرفت و به خودش نزدیک کرد که یهو....
فلیکس:پس دوسش داری نه؟(عصبی)
ویو لارا
هنوز تو شوک حرفای هیونجین بودم که یهو صدای بمب فلیکس تو گوشم پخش شد میترسیدم چون ممکن بود فلیکس کاری کنه..
...
ویو ادمین
فلیکس عصبانی شد امد جلو و یقه هیونجین رو گرفت که باعث شد دست هیونجین از کمر لارا برداشته شد
زود لارا دست به کار شد دست فلیکس که دور یقه هیونجین ققل شده بود رو گرفت و محکم فشارش داد
لارا:فلیکس..فلیکس خواهش میکنم دستتو بردار
فلیکس که با چشای خونی زل زده بود به هیونجین گفت:دوسش داری؟
لارا:فلیکس اینو باید منو هیونجین صحبت کنیم
فلیکس خندید و مسخره وار دستشو محکم از یقه هیونجین برداشت محکم دست منو گرفت و دنبالش کشید
که بقیه بچه ها تعجب کردن و از پشت داد زدن:هویی کجااا میرین؟
فلیکس منو محکم از دستم میکشید که باعث شد دستم درد بگیره
لارا با بغض:فلی...فلیکس دستمممم
اهمیت نداد و دوباره محکم کشید
بیرون داشت بارون میومد که وایستاد و برگشت سمت من
امد جلو و دستمو محکم گرفت رو صورتم
فلیکس:لارا فقط بگو اره یا نه...
بعد از کمی مکث دوباره امد جلو کمرمو گرفت و صورتشو نزدیک صورتم کرد بعد آروم زمزمه کرد:دوستم داری؟
۱۱.۴k
۰۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.