از همان روزِ اول، که دستم گرفتمُ پُکِ اول رو زدم، پشیمان
از همان روزِ اول، که دستم گرفتمُ پُکِ اول رو زدم، پشیمان شدمُ تصمیم گرفتم ترک کنم، نشد. مسخره تر اینکه تو این چند سال گاهی وقتها روزی چند بار تصمیم گرفتم دیگه نکشم، نشد. همه جور قولُ قرارُ وعده وعید دادم نشد؛ پول سوزندمُ پشتِ دستم رو. حرف خوردم، زدم، قسم خوردم در خلوتِ خودم، برای دیگران، با شاهدُ بی شاهد، دست خط دادم، امضاء دادم. نشد که نشد.
گفتند: « آجیل بریز توی جیبت. » ریختم. نشد.
گفتند: « خاموش بذار گوشه لبِت. » گذاشتم. نشد.
گفتند: « روزی یه دونه کم کن. » کردم. نشد.
گفتند: « تو جمع نکش. » نکشیدم. نشد.
گفتند: « پاکتی نخر» نخریدم. نشد.
گفتند: « نصفش رو بنداز دور. » انداختم. نشد.
گفتند: « آدامسِ ترک بخور. » خوردم. نشد.
گفتند: « ورزش برو. » رفتم. نشد.
گفتند: « از مشاور راهنمایی بخواه. » خواستم. نشد.
گفتند: « با رفیق ناجور نگرد. » نگشتم. نشد.
گفتند: « کلافه مون کردی. یه گِلیِ سرت بگیر » گرفتم. نشد.
گفتند: « آغا جان عاشقی نکن، خلاص » روشن کردم گذاشتم گوشه ی لبم تا به امروز.
دلنوشت>>تمام سیگار های دنیا
را هم که دود کنی
تنهاییت توجه هیچ کس
را به جز پیرمرد سیگار فروش
جلب نخواهد کرد...
kurd man
kurdestan
.....
گفتند: « آجیل بریز توی جیبت. » ریختم. نشد.
گفتند: « خاموش بذار گوشه لبِت. » گذاشتم. نشد.
گفتند: « روزی یه دونه کم کن. » کردم. نشد.
گفتند: « تو جمع نکش. » نکشیدم. نشد.
گفتند: « پاکتی نخر» نخریدم. نشد.
گفتند: « نصفش رو بنداز دور. » انداختم. نشد.
گفتند: « آدامسِ ترک بخور. » خوردم. نشد.
گفتند: « ورزش برو. » رفتم. نشد.
گفتند: « از مشاور راهنمایی بخواه. » خواستم. نشد.
گفتند: « با رفیق ناجور نگرد. » نگشتم. نشد.
گفتند: « کلافه مون کردی. یه گِلیِ سرت بگیر » گرفتم. نشد.
گفتند: « آغا جان عاشقی نکن، خلاص » روشن کردم گذاشتم گوشه ی لبم تا به امروز.
دلنوشت>>تمام سیگار های دنیا
را هم که دود کنی
تنهاییت توجه هیچ کس
را به جز پیرمرد سیگار فروش
جلب نخواهد کرد...
kurd man
kurdestan
.....
۲.۱k
۲۵ اسفند ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.