part12
پارت12
دوسال بعد از مرگ افعى (ات)
ويو كوك
نزديك دوساله كه ات مرده و امروز سالگرد اون روزه
من جنى داريم ميريم سره قبرش تا يكم پيشش باشيم و بريم
جيمين تهيونگ گفته بودن يه زمان ديگه ميان بعد از اون روز من قوى ترين فاميا شدم
نزديكاى قبرش بوديم كه ديديم يه دختر سره قبر ات وايساده سريع رفتيم سمتش
كوك : ببخشيد شما كى هستين
؟؟؟: ام سلام من
؟؟؟: من خواهر ات هستم شما كى هستين
كوك: چى. ات خواهر داره
؟؟: شما چه نسبتى با ات دارين
كوك: من جئون جونگ كوك هستم و يه دوست براى ات
؟؟ : پس شما جئون معروف هستين كسى كه خواهر منو كشت
من ميا هستم
كوك: نه من اونو نكشتم
ميا: ميدونم تو فقط مى خواستى اون رو شكست بدى
كوك: من حتى نمى دونستم زندس ولى الان ديگه رفته
كوك : ولى ات كه خواهر نداشته
ميا: من خواهر واقعيش نيستم من فقط يه دوست قديمى بودم براش ولى ما مثل خواهر بوديم
كوك: كه اينطور
جنى: كوك … اين مياس
ميا: جنى خوبى
كوك: شما هم رو ميشناسين
ميا: بله
جنى : اره بابا من ات و جنى بهترين دوستا بوديم
ات بود كه مارو تشكيل داد
ميا: اره دلم براش تنگ شده اون قلش رو شكست
جنى: اره ميدونم
كوك: چه قولى
ميا: اون وقتى بچه بوديم خمش درباره اين كه قراره والدينش اونو بكشن حرف ميزد و و اينكه قرار بميره ما قول داديم كه همه باهم بميرين و تا اون موقع همه سختى ها رو تحمل كنيم
كوك: جالبه جاش خالى
ميا: با بغض خيلى
جنى : دلم خيلى براش تنگ شده
كوك: منم اگه بود ميتونستيم خيلى كارا بكنيم
جنى: چه كارايى( منحرف نباشين🤣)
ميا: بابا تو چى كار دارى چه كارى
كوك: اهم نه بابا سو تفاهم نشه
ميا وجنى : ههههه باشه
كوك : جنى بريم
جنى : اوكى بريم … ميا باى
ميا: خدافظ
كوك: فعلاً…… ات خدافظ
بيا پايين
پايين تر
تر تر
پايين تر
اماده اى
كه
چى ميشه الان
اگه اماده اى
برو تو كامنتا بگو اره
گفتى اره
🖤 🖤. 🎆
ويو ات
زنديك دوسال شده از اون شب عمارت الان همه فكر ميكنن من مردم ولى بعضى ها شك دارن كه مرده باشم چون هيچ جسدى پيدا نشده از من ولى خوشحالم كه همه منو فراموش كردن چون الان مى تونم راحت بدون دردسر زندگى كنم البته كه فعلاً بايد از دست فيليكس فرار كنم و بعدش ايشالا اروم و بدون هيجانى مجبورم زندگى كنم بدون هيجان خيلى سخته برام
راوى : ات اون شب عمارت تو دو سال پيش وقتى ات منتظر مرگش بود فيليكس اون برد به بيمارستان و بعدش برده خودش كرد و اون رو مجبور كردن خدمتكارش بشه
ولى ات نمى خواست و ماشالا زبون درازى داشت و ادوارد همش تنبيهش ميكرد
ولى خب ات يه فاميا قوى بود و سرسخت پس تحمل ميكردن اون يه فاميا درجه يك بود ولى الان فقط يه خدمتكار معمولا بود البته همينو مى خواست فقط مى خواست معمولى باشه ولى ات نسبت به دوسال پيش خيلى عوض شده بود هنوز سر سخت و قوى بود ولى قيافش خيلى عوض شده بود رو دست چپش خالكوبى كرده بود
اون ديگه اون افعى نبود كه همه ميشناختن الان فقط فقط يه خدمتكار ساده بود
اميد وارم از اين پارك هم خوشتون امده باشه
لايك فراموش نشه
شرط 15تا لايك
دوسال بعد از مرگ افعى (ات)
ويو كوك
نزديك دوساله كه ات مرده و امروز سالگرد اون روزه
من جنى داريم ميريم سره قبرش تا يكم پيشش باشيم و بريم
جيمين تهيونگ گفته بودن يه زمان ديگه ميان بعد از اون روز من قوى ترين فاميا شدم
نزديكاى قبرش بوديم كه ديديم يه دختر سره قبر ات وايساده سريع رفتيم سمتش
كوك : ببخشيد شما كى هستين
؟؟؟: ام سلام من
؟؟؟: من خواهر ات هستم شما كى هستين
كوك: چى. ات خواهر داره
؟؟: شما چه نسبتى با ات دارين
كوك: من جئون جونگ كوك هستم و يه دوست براى ات
؟؟ : پس شما جئون معروف هستين كسى كه خواهر منو كشت
من ميا هستم
كوك: نه من اونو نكشتم
ميا: ميدونم تو فقط مى خواستى اون رو شكست بدى
كوك: من حتى نمى دونستم زندس ولى الان ديگه رفته
كوك : ولى ات كه خواهر نداشته
ميا: من خواهر واقعيش نيستم من فقط يه دوست قديمى بودم براش ولى ما مثل خواهر بوديم
كوك: كه اينطور
جنى: كوك … اين مياس
ميا: جنى خوبى
كوك: شما هم رو ميشناسين
ميا: بله
جنى : اره بابا من ات و جنى بهترين دوستا بوديم
ات بود كه مارو تشكيل داد
ميا: اره دلم براش تنگ شده اون قلش رو شكست
جنى: اره ميدونم
كوك: چه قولى
ميا: اون وقتى بچه بوديم خمش درباره اين كه قراره والدينش اونو بكشن حرف ميزد و و اينكه قرار بميره ما قول داديم كه همه باهم بميرين و تا اون موقع همه سختى ها رو تحمل كنيم
كوك: جالبه جاش خالى
ميا: با بغض خيلى
جنى : دلم خيلى براش تنگ شده
كوك: منم اگه بود ميتونستيم خيلى كارا بكنيم
جنى: چه كارايى( منحرف نباشين🤣)
ميا: بابا تو چى كار دارى چه كارى
كوك: اهم نه بابا سو تفاهم نشه
ميا وجنى : ههههه باشه
كوك : جنى بريم
جنى : اوكى بريم … ميا باى
ميا: خدافظ
كوك: فعلاً…… ات خدافظ
بيا پايين
پايين تر
تر تر
پايين تر
اماده اى
كه
چى ميشه الان
اگه اماده اى
برو تو كامنتا بگو اره
گفتى اره
🖤 🖤. 🎆
ويو ات
زنديك دوسال شده از اون شب عمارت الان همه فكر ميكنن من مردم ولى بعضى ها شك دارن كه مرده باشم چون هيچ جسدى پيدا نشده از من ولى خوشحالم كه همه منو فراموش كردن چون الان مى تونم راحت بدون دردسر زندگى كنم البته كه فعلاً بايد از دست فيليكس فرار كنم و بعدش ايشالا اروم و بدون هيجانى مجبورم زندگى كنم بدون هيجان خيلى سخته برام
راوى : ات اون شب عمارت تو دو سال پيش وقتى ات منتظر مرگش بود فيليكس اون برد به بيمارستان و بعدش برده خودش كرد و اون رو مجبور كردن خدمتكارش بشه
ولى ات نمى خواست و ماشالا زبون درازى داشت و ادوارد همش تنبيهش ميكرد
ولى خب ات يه فاميا قوى بود و سرسخت پس تحمل ميكردن اون يه فاميا درجه يك بود ولى الان فقط يه خدمتكار معمولا بود البته همينو مى خواست فقط مى خواست معمولى باشه ولى ات نسبت به دوسال پيش خيلى عوض شده بود هنوز سر سخت و قوى بود ولى قيافش خيلى عوض شده بود رو دست چپش خالكوبى كرده بود
اون ديگه اون افعى نبود كه همه ميشناختن الان فقط فقط يه خدمتكار ساده بود
اميد وارم از اين پارك هم خوشتون امده باشه
لايك فراموش نشه
شرط 15تا لايك
۴.۲k
۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.