فیک:زیبایی(part8)
لایک کنین
کامنت هم حتما بزارین اجباریه
تهیونگ:ا.ت اومد جلو و بیشتر همکاری کرد منم از خدام بود همکاری کردم
ا.ت ویو
یهو به خودم اومدم و گفتم شتتتتت و از تهیونگ جدا شدم
تهیونگ ویو
یهو ا.ت جدا شد منم گفتم شت این کاره ما بعده کات سوهیون جلوی همه بودددد
کوک ویو
نمیتونستمم خودم رو کنترل کنم
که یهو...
سوجین اومد دستش رو گذاشت روی شونم گفت اروم باش☺️
کوک:تو..تو..تو میدونی که من...عاممم.منن اَه ا.ت رو دوست دارم؟
سوجین:اره میدونم☺️
ذهن سوجین(چرا احساس میکنم هر لحظه ممکنه بغضم بترکه😭چرا پسری که دوستش دارم دوست صمیمیم رو دوست داره؟😭)
کوک:میشه به ا.ت بگی بره کلاس تا منم برم پی...
سوجین:باشه باشه☺️
ا.ت ویو
سریع از تیهونگ جدا شدم خجالت میکشیدم😕
که یهو
سوجین:ا.تتتتتت
ا.ت:بله
سوجین:ا.ت کوک کارت داره
ا.ت:ها؟!باشه برم کلاس؟
سوجین:اره
رفتم تو کلاس اما هیچکی نبود که در باز شد
کوک بود
کوک ویو
دیدمش سریع رفتم سمتش واقعا عصبانی بودم🤬(توی ذهنش به تهیونگ فحش دادن)
کمرش رو گرفتم و رفتم سمتش و لبا.مو روی لبا.ش گذاشتم و اروم که نه متوسط مک میزدم
ا.ت ویو
کوک عصبانی بود اومد کمرمو گرفت و لبا.شو گذاشت روی لبا.م و متوسط مک میزد
سریع جدا شدم ازش و چشمام از تعجب داشت از کاسه درمیومد
ا.ت:چی کار کردی؟(تعجب)
کوک:کاری که دوست داشتم با کسی که عاشقشم انجام بدم 😌
ا.ت:تو عاشق منی ولی من....
(علامت هاکوک+ا.ت_)
+تو چی ها تهیونگ رو دوست داری میخوای زندگی واقعیشو بدونی؟(عصبانی و یه کوچولو داد)
_بگو
+اون...
تهیونگ:اینجا چه خبره (داد)
+به تو ربطی نداره
ا.ت
پریدم بغل تهیونگ
ا.ت:تهیونگ دوستت دارم 💋
تهیونگ ویو
ا.ت اومد پریدم و گفت گفت دوستت دارم
تهیونگ:منم چاگیا
رفتم جلو و لبا.مو رو لبا.ش گذاشتم و اروم مک میزدم
کوک ویو
بغض کرده بودم سریع رفتم بیرون
تمام✨
شرایط رو برسونین
لایک:۱۳
کامنت:۱۳
فالو:۲۸
بای بای تا پارت بعد🤞🏻🤞🏻💞💞
کامنت هم حتما بزارین اجباریه
تهیونگ:ا.ت اومد جلو و بیشتر همکاری کرد منم از خدام بود همکاری کردم
ا.ت ویو
یهو به خودم اومدم و گفتم شتتتتت و از تهیونگ جدا شدم
تهیونگ ویو
یهو ا.ت جدا شد منم گفتم شت این کاره ما بعده کات سوهیون جلوی همه بودددد
کوک ویو
نمیتونستمم خودم رو کنترل کنم
که یهو...
سوجین اومد دستش رو گذاشت روی شونم گفت اروم باش☺️
کوک:تو..تو..تو میدونی که من...عاممم.منن اَه ا.ت رو دوست دارم؟
سوجین:اره میدونم☺️
ذهن سوجین(چرا احساس میکنم هر لحظه ممکنه بغضم بترکه😭چرا پسری که دوستش دارم دوست صمیمیم رو دوست داره؟😭)
کوک:میشه به ا.ت بگی بره کلاس تا منم برم پی...
سوجین:باشه باشه☺️
ا.ت ویو
سریع از تیهونگ جدا شدم خجالت میکشیدم😕
که یهو
سوجین:ا.تتتتتت
ا.ت:بله
سوجین:ا.ت کوک کارت داره
ا.ت:ها؟!باشه برم کلاس؟
سوجین:اره
رفتم تو کلاس اما هیچکی نبود که در باز شد
کوک بود
کوک ویو
دیدمش سریع رفتم سمتش واقعا عصبانی بودم🤬(توی ذهنش به تهیونگ فحش دادن)
کمرش رو گرفتم و رفتم سمتش و لبا.مو روی لبا.ش گذاشتم و اروم که نه متوسط مک میزدم
ا.ت ویو
کوک عصبانی بود اومد کمرمو گرفت و لبا.شو گذاشت روی لبا.م و متوسط مک میزد
سریع جدا شدم ازش و چشمام از تعجب داشت از کاسه درمیومد
ا.ت:چی کار کردی؟(تعجب)
کوک:کاری که دوست داشتم با کسی که عاشقشم انجام بدم 😌
ا.ت:تو عاشق منی ولی من....
(علامت هاکوک+ا.ت_)
+تو چی ها تهیونگ رو دوست داری میخوای زندگی واقعیشو بدونی؟(عصبانی و یه کوچولو داد)
_بگو
+اون...
تهیونگ:اینجا چه خبره (داد)
+به تو ربطی نداره
ا.ت
پریدم بغل تهیونگ
ا.ت:تهیونگ دوستت دارم 💋
تهیونگ ویو
ا.ت اومد پریدم و گفت گفت دوستت دارم
تهیونگ:منم چاگیا
رفتم جلو و لبا.مو رو لبا.ش گذاشتم و اروم مک میزدم
کوک ویو
بغض کرده بودم سریع رفتم بیرون
تمام✨
شرایط رو برسونین
لایک:۱۳
کامنت:۱۳
فالو:۲۸
بای بای تا پارت بعد🤞🏻🤞🏻💞💞
۳.۰k
۰۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.