پارت ۶ فیک تهکوک
مرسی که میخونی شرایط پارت بعدی رو آخر فیک گذاشتم.
ویو ته
رسیدیم دانشگاه و بدو بدو رفتم تو کلاس سریع سر جام نشستم . که جونگ کوک وارد کلاس شد و بعد از حضور و غیاب میخواست تدریس رو شروع کنه که در کلاس زده شد
_بفرمایید تو
و مدیر سگ ما وارد کلاس شد
[علامت مدیر سگ دانشگاه ته$]
$عااا سلام
_سلام
$ببخشید مزاحم تدریستون شدم ولی مطلب مهمی بود که باید میگفتم
_البته بفرمایید
$خب بچه ها ببینید استاد تون آقای کوان بازنشست شدن و دیگه خودشون رو راحت کردن و بجای آقای کوان ی استاد دیگه براتون آوردیم و امیدوارم با ایشون هم برخورد مناسبی داشته باشید! آقای جونگ بفرمایید
ی پسر جوون که بهش میخورد از جونگ کوک ۲سال بزرگتر باشه وارد کلاس شد
[علامت آقای جونگ ÷]
÷خب ..... سلام من جونگ گو وون هستم و امیدوارم سال خوبی در کنارتون باشم!
همه باهم :سلام
÷عاااا خب وقت کلاستون رو نمیگیرم زنگ بعدی باهم آشنا میشیم .... فعلا....
و از کلاس رفت بیرون و جونگ کوک شروع کرد به درس دادن
[۱ساعت بعد]
زنگ خورد و با جونگ کوک رفتیم کافه تریا و نشستیم ب غذا خوردن که آقای جونگ اومد بالا سرمون
÷سلام وقت بخیر
+_سلام
÷ببخشید ولی مگه شما استاد نیستید پس چرا تو کافه تریای دانشجو ها غذا میخورید؟
_چون میخوام با دوستم باشم!
÷عااااا خب دوستتون ایشونه[دستشو میزاره رو شونه ته و فشار کوچیکی میده]
_بله
÷پس باهم تنهاتون میزارم
ویو کوک
حس خوبی نسبت کاراش و حرفاش نداشتم ....بعد از غذا رفتم تو دفتر چک کردم دیدم این زنگ رو کلاس ندارم پس میتونم برم پیش ته .......وارد کلاس شدم و رفتم کنار ته نشستم.
+مگه کلاس نداری
_نه اومدم اینجا تا با این آقای جونگ بیشتر آشنا بشم
+آها.....راستی جونگ کوکی...
_بله
+آخر هفته چیکاره ای؟
_نمیدونم برنامه ی خاصی ندارم !
+پس میشه بازم بهم یاد بدی!؟
_البته چرا که نه .......فقط تو میای خونه ی من یا من بیام پیش تو؟!
+خب این دفعه تو بیا پیش من
_باشه
استاد جونگ وارد کلاس شد
÷بازم سلام من استاد جونگ گو وون هستم ......خب ....از این ردیف شروع کنید به معرفی....
[چند مین بعد]
سلام*******
سلام *******
سلام *******
+سلام کیم تهیونگ هستم
÷خوشوقتم تهیونگ
_استاد جئونم بعدا بیشتر باهم آشنا میشیم!
÷بله همینطوره!
که درو زدن
÷بفرمایید
*لطفا به کیم تهیونگ بگید بره پیش مدیر!
÷میشه دلیلشو بگید
*نه با خودشون کار دارن!
÷خیلی خب تهیونگ برو دفتر
_میتونی حدس بزنی که باهات چیکار داره؛؟
+نه .......شاید ......فکر کنم بخاطره خانوادم باشه
و رفت بیرون ............
[۱۰مین بعد]
تهیونگ برگشت تو کلاس و شروع کرد به نکته برداری کردن....خیلی سریع نکته برداری میکرد ازش سوالی نمی پرسیدم چون نمیخواستم مزاحم تمرکز روی درسش بشم....
[فلش بک بعد از دانشگاه]
زنگ خونه خورد و اومدم تو پارکینگ و ماشینمو بردم جلوی در مدرسه و منتظر تهیونگ بودم که دیدم بالاخره اومد بیرون........اومد سمتم
+چرا هنوز نرفتی؟
_منتظر تو بودم باهم بریم ....سوار شو
+مزاحمت نمی.......
_گفتم سوار شو دیگه!
+باشه
[جلوی در کافه.][توی راه کوک از ته میپرسه که چرا رفت دفتر و ته هم میگه که خانوادش دنبالش بودن بخاطر اون بردنش دفتر]
+ممنون
_خواهش ولی چرا انقدر اینجا شلوغه
+نمیدونم
از ماشین پیاده شدیم و رفتیم جلو تر که دیدیم دارن دعوا میکنن ولی من زیاد نمیشناختم و فقط جین رو میشناختم که دیدم ته بدو بدو رفت سمت جین
ویو ته
دعوا بود!پدر و مادر جین هیونگ بودن .....جین هیونگ زخمی شده بود ....بدو بدو رفتم سمت هیونگ
+هیونگ چیشده حالت خوبه؟
&خوبم تهیونگی خوبم
+قضیه چیه؟ چخبره؟
&چیزی نیست الان فقط یکاری کن برو وسایلت رو از تو اتاق بردار و برگرد خونتون.
+چی؟چرا؟
&بعدا برات توضیح میدم
+نامجون هیونگ تو بگو قضیه از چه قراره؟
♤الان فقط کاری که جین گفت رو انجام بده .....زود باش برووووو.....
سریع رفتم تو اتاقم و کیفامو برداشتم و اومدم بیرون گذاشتمشون تو ماشین جونگ کوک و بازم رفتم سمت هیونگ
+هیونگ من دارم میرم مطمئنی نمیخوای اینجا پیشت بمونم.
&هممم برو تهیونگی
+ولی ب شدت زخمی شدی!..
ویو کوک
ته دو تا کیف آورد گذاشت تو ماشین و دوباره برگشت سمت جین که یهو سر و صدای دعوا بالا رفت ی چیزی پرت شد سمت جین و چون تهیونگ جلوش بود با کمر تهیونگ برخورد کرد
&_♤تهیونگگگگگگ
و.......................................
شرایط پارت بعد
۲۰لایک و ۲۰کامنت
فالو فراموش نشهههههه🥲🫀
ویو ته
رسیدیم دانشگاه و بدو بدو رفتم تو کلاس سریع سر جام نشستم . که جونگ کوک وارد کلاس شد و بعد از حضور و غیاب میخواست تدریس رو شروع کنه که در کلاس زده شد
_بفرمایید تو
و مدیر سگ ما وارد کلاس شد
[علامت مدیر سگ دانشگاه ته$]
$عااا سلام
_سلام
$ببخشید مزاحم تدریستون شدم ولی مطلب مهمی بود که باید میگفتم
_البته بفرمایید
$خب بچه ها ببینید استاد تون آقای کوان بازنشست شدن و دیگه خودشون رو راحت کردن و بجای آقای کوان ی استاد دیگه براتون آوردیم و امیدوارم با ایشون هم برخورد مناسبی داشته باشید! آقای جونگ بفرمایید
ی پسر جوون که بهش میخورد از جونگ کوک ۲سال بزرگتر باشه وارد کلاس شد
[علامت آقای جونگ ÷]
÷خب ..... سلام من جونگ گو وون هستم و امیدوارم سال خوبی در کنارتون باشم!
همه باهم :سلام
÷عاااا خب وقت کلاستون رو نمیگیرم زنگ بعدی باهم آشنا میشیم .... فعلا....
و از کلاس رفت بیرون و جونگ کوک شروع کرد به درس دادن
[۱ساعت بعد]
زنگ خورد و با جونگ کوک رفتیم کافه تریا و نشستیم ب غذا خوردن که آقای جونگ اومد بالا سرمون
÷سلام وقت بخیر
+_سلام
÷ببخشید ولی مگه شما استاد نیستید پس چرا تو کافه تریای دانشجو ها غذا میخورید؟
_چون میخوام با دوستم باشم!
÷عااااا خب دوستتون ایشونه[دستشو میزاره رو شونه ته و فشار کوچیکی میده]
_بله
÷پس باهم تنهاتون میزارم
ویو کوک
حس خوبی نسبت کاراش و حرفاش نداشتم ....بعد از غذا رفتم تو دفتر چک کردم دیدم این زنگ رو کلاس ندارم پس میتونم برم پیش ته .......وارد کلاس شدم و رفتم کنار ته نشستم.
+مگه کلاس نداری
_نه اومدم اینجا تا با این آقای جونگ بیشتر آشنا بشم
+آها.....راستی جونگ کوکی...
_بله
+آخر هفته چیکاره ای؟
_نمیدونم برنامه ی خاصی ندارم !
+پس میشه بازم بهم یاد بدی!؟
_البته چرا که نه .......فقط تو میای خونه ی من یا من بیام پیش تو؟!
+خب این دفعه تو بیا پیش من
_باشه
استاد جونگ وارد کلاس شد
÷بازم سلام من استاد جونگ گو وون هستم ......خب ....از این ردیف شروع کنید به معرفی....
[چند مین بعد]
سلام*******
سلام *******
سلام *******
+سلام کیم تهیونگ هستم
÷خوشوقتم تهیونگ
_استاد جئونم بعدا بیشتر باهم آشنا میشیم!
÷بله همینطوره!
که درو زدن
÷بفرمایید
*لطفا به کیم تهیونگ بگید بره پیش مدیر!
÷میشه دلیلشو بگید
*نه با خودشون کار دارن!
÷خیلی خب تهیونگ برو دفتر
_میتونی حدس بزنی که باهات چیکار داره؛؟
+نه .......شاید ......فکر کنم بخاطره خانوادم باشه
و رفت بیرون ............
[۱۰مین بعد]
تهیونگ برگشت تو کلاس و شروع کرد به نکته برداری کردن....خیلی سریع نکته برداری میکرد ازش سوالی نمی پرسیدم چون نمیخواستم مزاحم تمرکز روی درسش بشم....
[فلش بک بعد از دانشگاه]
زنگ خونه خورد و اومدم تو پارکینگ و ماشینمو بردم جلوی در مدرسه و منتظر تهیونگ بودم که دیدم بالاخره اومد بیرون........اومد سمتم
+چرا هنوز نرفتی؟
_منتظر تو بودم باهم بریم ....سوار شو
+مزاحمت نمی.......
_گفتم سوار شو دیگه!
+باشه
[جلوی در کافه.][توی راه کوک از ته میپرسه که چرا رفت دفتر و ته هم میگه که خانوادش دنبالش بودن بخاطر اون بردنش دفتر]
+ممنون
_خواهش ولی چرا انقدر اینجا شلوغه
+نمیدونم
از ماشین پیاده شدیم و رفتیم جلو تر که دیدیم دارن دعوا میکنن ولی من زیاد نمیشناختم و فقط جین رو میشناختم که دیدم ته بدو بدو رفت سمت جین
ویو ته
دعوا بود!پدر و مادر جین هیونگ بودن .....جین هیونگ زخمی شده بود ....بدو بدو رفتم سمت هیونگ
+هیونگ چیشده حالت خوبه؟
&خوبم تهیونگی خوبم
+قضیه چیه؟ چخبره؟
&چیزی نیست الان فقط یکاری کن برو وسایلت رو از تو اتاق بردار و برگرد خونتون.
+چی؟چرا؟
&بعدا برات توضیح میدم
+نامجون هیونگ تو بگو قضیه از چه قراره؟
♤الان فقط کاری که جین گفت رو انجام بده .....زود باش برووووو.....
سریع رفتم تو اتاقم و کیفامو برداشتم و اومدم بیرون گذاشتمشون تو ماشین جونگ کوک و بازم رفتم سمت هیونگ
+هیونگ من دارم میرم مطمئنی نمیخوای اینجا پیشت بمونم.
&هممم برو تهیونگی
+ولی ب شدت زخمی شدی!..
ویو کوک
ته دو تا کیف آورد گذاشت تو ماشین و دوباره برگشت سمت جین که یهو سر و صدای دعوا بالا رفت ی چیزی پرت شد سمت جین و چون تهیونگ جلوش بود با کمر تهیونگ برخورد کرد
&_♤تهیونگگگگگگ
و.......................................
شرایط پارت بعد
۲۰لایک و ۲۰کامنت
فالو فراموش نشهههههه🥲🫀
۱۳.۲k
۲۵ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.