مافیایی ها
#مافیایی_ها
Part2
آماده شدم و رفتم بار
مقل همیشه بوی گند سیگار و وی*سکی میومد
رفتم همون جای همیشگی نشستم
و یه وی*سکی با درصد کم سفارش دادم بالاخره اومد با یه پسر دیگه
_چطوری؟
+برو سر اصل مطلب تهیونگ تازه این کدوم گداییه آوردی هان؟
_مثل همیشه که خشنی
خوب آشناتون میکنم
آنا اینی که می بینی یه مافیایی خیلی خشن و بامهارته اسمش مین یونگیه
×آهای
_آهان لطفا پیش بقیه آگوست دی صداش کن
+اونوقت چرا؟
_بخاطر دلایل شخصی اسمشو پنهان کرده
خوب یونگی اینم اسمش آناست کیم آنا
مادر و پدرش ....
+آهای تهیونگ.......
ویو تهیونگ:
داشتم آنا رو به یونگی معرفی میکردم که دیدم آنا یه تفنگ روی سرم گذاشته آهان باز یادم رفت درمورد مامان و باباش حرف نزنم😮💨
_باشه بابا بیار پایین اون بی صاحابو
آروم پایین آورد که یونگی گفت:
یه دیوانه ی دیگه هم تو جمعمونه
وای نه آخرین باری که یکی این حرفو به آنا گفت اون کلا قاطی کرد
هوف بازم شروع شد
+چی گفتی من قاطیم ....
_آنا صب ...
+منم میرم ایشش پسرای روی مخ
بازم رفت هوفففف
×این چش بود چرا اینجوریه
_کاریش نداشته باش اصلا بهش هیچی نگو فقط درباره ی کار حرف بزن باهاش
الان چطوری به جی هوپ بگم هان؟
ویو تهیونگ:
^بیا داخل
_سلام
^خوب چیشد؟
_زیاد خوب پیش نرفت
^چی؟باز چی گفتی؟
_یونگی بهش گفت دیوونه
^ای بابا هوم الان چیکار کنیم
_چرا اصلا اون حتما باید باشه
^آهای باهات مث دوست حرف میزنم دور برت نداره فهمیدی؟
_بله ... من دیگه میرم
ای بابا باز این اعصبانی شد اصلا چرا همچی باید اینجوری باشه
الان باید برم موقعیت گروهو مشخص کنم
پرش زمانی*رسیدن به خونه*
ویو آنا:
ای بابا باز اعصبانی شدم برم خونش معذرت بخوام؟
نمیدونم اه وایسا بهش پیام بدم
.......
ببخشید طولانی شد لطفا حمایت کنید
#حمایت
Part2
آماده شدم و رفتم بار
مقل همیشه بوی گند سیگار و وی*سکی میومد
رفتم همون جای همیشگی نشستم
و یه وی*سکی با درصد کم سفارش دادم بالاخره اومد با یه پسر دیگه
_چطوری؟
+برو سر اصل مطلب تهیونگ تازه این کدوم گداییه آوردی هان؟
_مثل همیشه که خشنی
خوب آشناتون میکنم
آنا اینی که می بینی یه مافیایی خیلی خشن و بامهارته اسمش مین یونگیه
×آهای
_آهان لطفا پیش بقیه آگوست دی صداش کن
+اونوقت چرا؟
_بخاطر دلایل شخصی اسمشو پنهان کرده
خوب یونگی اینم اسمش آناست کیم آنا
مادر و پدرش ....
+آهای تهیونگ.......
ویو تهیونگ:
داشتم آنا رو به یونگی معرفی میکردم که دیدم آنا یه تفنگ روی سرم گذاشته آهان باز یادم رفت درمورد مامان و باباش حرف نزنم😮💨
_باشه بابا بیار پایین اون بی صاحابو
آروم پایین آورد که یونگی گفت:
یه دیوانه ی دیگه هم تو جمعمونه
وای نه آخرین باری که یکی این حرفو به آنا گفت اون کلا قاطی کرد
هوف بازم شروع شد
+چی گفتی من قاطیم ....
_آنا صب ...
+منم میرم ایشش پسرای روی مخ
بازم رفت هوفففف
×این چش بود چرا اینجوریه
_کاریش نداشته باش اصلا بهش هیچی نگو فقط درباره ی کار حرف بزن باهاش
الان چطوری به جی هوپ بگم هان؟
ویو تهیونگ:
^بیا داخل
_سلام
^خوب چیشد؟
_زیاد خوب پیش نرفت
^چی؟باز چی گفتی؟
_یونگی بهش گفت دیوونه
^ای بابا هوم الان چیکار کنیم
_چرا اصلا اون حتما باید باشه
^آهای باهات مث دوست حرف میزنم دور برت نداره فهمیدی؟
_بله ... من دیگه میرم
ای بابا باز این اعصبانی شد اصلا چرا همچی باید اینجوری باشه
الان باید برم موقعیت گروهو مشخص کنم
پرش زمانی*رسیدن به خونه*
ویو آنا:
ای بابا باز اعصبانی شدم برم خونش معذرت بخوام؟
نمیدونم اه وایسا بهش پیام بدم
.......
ببخشید طولانی شد لطفا حمایت کنید
#حمایت
۸.۴k
۲۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.