ادامه 🪩عشقـ ِرومخـp⁷
-اونا چشونه:/؟! +ولشون کن. بیا بریم الان بازم دیر میرسیم سر کار. و باهم راه افتادیم سمت کلاس $چه وون و گارام و مینا وسایلشون و جمع کردن از سوآ خداحافظی کردن و راه افتادن تا مینا رو برسونن خونه و خودشون برن سر کار.
نیم ساعت بعد، سر کار، چه وون ویو:امروز نوبت گارام بود که سفارشات رو اماده کنه و من بودم که ظرفارو بشوره من بودم که سفارشارو دریافت میکردم. امروز خیلی خلوته
فقط 3 ، 4 نفر تو کافه بودن پس کار زیادی نداشتم. رفتم رو یکی از صندلیا نشستم و سرم و کردم تو گوشی که از صدای زنگوله ی بالای در ورودی کافه متوجه شدم که مشتری اومده
میکا: ساری بابت تاخیر، میدونم خیلی دیر نوشتم ولی ازین به بعد زود میزارم:)
کم نوشتم که هیجانی تر بشه🌚👌🏻
نیم ساعت بعد، سر کار، چه وون ویو:امروز نوبت گارام بود که سفارشات رو اماده کنه و من بودم که ظرفارو بشوره من بودم که سفارشارو دریافت میکردم. امروز خیلی خلوته
فقط 3 ، 4 نفر تو کافه بودن پس کار زیادی نداشتم. رفتم رو یکی از صندلیا نشستم و سرم و کردم تو گوشی که از صدای زنگوله ی بالای در ورودی کافه متوجه شدم که مشتری اومده
میکا: ساری بابت تاخیر، میدونم خیلی دیر نوشتم ولی ازین به بعد زود میزارم:)
کم نوشتم که هیجانی تر بشه🌚👌🏻
۱.۴k
۲۰ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.