سفیران سلامت پارت ۷۰
#jennie
تهیونگ حس نمیکنی یکم زیادی خرید کردیم
تهیونگ:کجاش کمه تازه باید بیشتر هم بخریم مگنه بابایی(دستشو گذاشت روی شکم جنی و با بچه حرف زد)
اما انگار پسرت میگه من خسته شدم
تهیونگ:پسرم خستش شده باشه پس بریم توی کافه روبرویی بشینیم بعد بریم ادامه خرید
تهیونگ تو هم حس کردی جیسو امروز عجیب و غریب بود
تهیونگ:راستش اره حس کردم یه جوری بود انگار گاهی خوشحال میشد اما انگار نمیخواست خوشحال بودنشو بروز بده
دقیقا
خدا به خیر کنه
ژینا:بعد کلی حرف زدن و خرید کردن شب شد و رفتن خونه
تهیونگ:جنی زودباش زنگ بزن به رزی و لیسا و جیسو
خیر باشه چرا
تهیونگ:اوووووف تو هم که فقط سوال پیچم کن
اصلا نخواستم
ژینا:تهیونگ کلشو برد توی راه رو و داد زد رزی لیسا
لیسا:تهیونگ خیر باشه چخبره
رزی:کسی منو صدا زد
تهیونگ:بیاین پایین کمک کنین اتاق بچه رو درست کنیم
وای تهیونگ آبرومو بردی
رزی:باشه الان میام
لیسا:بچه ها رو بخوابونم میام
ژینا:تهیونگ کلشو از پنجره کرد بیرونو جیسو اینا رو صدا زد
#jisoo
توی اتاق بودم جین اومد توی اتاق
هی جین یه در بزن شاید من لباس عوض میکردم
جین:خب چه بهتر کاشکی همچین موقعی اومده بودم
هوی جین پاتو از گلیمت دراز تر نکن
جین اومد نزدیکم و صورتمو گرفت توی دستش و گردنمو بو میکرد اومد منو ببوسه که خدارشکر نمیدونم کی بود اما انگار جین و صدا زد
جین:اوووووف این کیه حساس ترین موقع مزاحم شد
یه نفس عمیق کشیدم خدارشکر خلاص شدم
جین:تهیونگ تویی
تهیونگ:نه عمته خب معلومه که منم
خودت و جیسو بیاین تا اتاق بچه رو اماده کنیم
جین:باشه
وای جین این تهیونگ چقدر ذوق زدست
تهیونگ حس نمیکنی یکم زیادی خرید کردیم
تهیونگ:کجاش کمه تازه باید بیشتر هم بخریم مگنه بابایی(دستشو گذاشت روی شکم جنی و با بچه حرف زد)
اما انگار پسرت میگه من خسته شدم
تهیونگ:پسرم خستش شده باشه پس بریم توی کافه روبرویی بشینیم بعد بریم ادامه خرید
تهیونگ تو هم حس کردی جیسو امروز عجیب و غریب بود
تهیونگ:راستش اره حس کردم یه جوری بود انگار گاهی خوشحال میشد اما انگار نمیخواست خوشحال بودنشو بروز بده
دقیقا
خدا به خیر کنه
ژینا:بعد کلی حرف زدن و خرید کردن شب شد و رفتن خونه
تهیونگ:جنی زودباش زنگ بزن به رزی و لیسا و جیسو
خیر باشه چرا
تهیونگ:اوووووف تو هم که فقط سوال پیچم کن
اصلا نخواستم
ژینا:تهیونگ کلشو برد توی راه رو و داد زد رزی لیسا
لیسا:تهیونگ خیر باشه چخبره
رزی:کسی منو صدا زد
تهیونگ:بیاین پایین کمک کنین اتاق بچه رو درست کنیم
وای تهیونگ آبرومو بردی
رزی:باشه الان میام
لیسا:بچه ها رو بخوابونم میام
ژینا:تهیونگ کلشو از پنجره کرد بیرونو جیسو اینا رو صدا زد
#jisoo
توی اتاق بودم جین اومد توی اتاق
هی جین یه در بزن شاید من لباس عوض میکردم
جین:خب چه بهتر کاشکی همچین موقعی اومده بودم
هوی جین پاتو از گلیمت دراز تر نکن
جین اومد نزدیکم و صورتمو گرفت توی دستش و گردنمو بو میکرد اومد منو ببوسه که خدارشکر نمیدونم کی بود اما انگار جین و صدا زد
جین:اوووووف این کیه حساس ترین موقع مزاحم شد
یه نفس عمیق کشیدم خدارشکر خلاص شدم
جین:تهیونگ تویی
تهیونگ:نه عمته خب معلومه که منم
خودت و جیسو بیاین تا اتاق بچه رو اماده کنیم
جین:باشه
وای جین این تهیونگ چقدر ذوق زدست
۱۲.۲k
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.