عشق مدرسه ای ۲
عشق مدرسه ای ۲
پارت ۹
نه اون فقط ی سر پوش برای کثاف.ت کاری هایی هست که میکنه،قاچاق آدم ، فروش برده،قاچاق مواد مخدر لز جمله کوکائی.ن و......
اینا فقط ی بخش کوچیکه.
بخشی که زیر اون شرکت مد و لباس پنهان شده بخش تاریک شرکت ایان فشن بود.
هیچکس،تاکید میکنم هیچکس از اون
ینی شرکت ایان فشن قطعا انتظار کارهایی
مثل این هارو نداره.
بلخره که این شرکت با دولت همکاره خود رئیس جمهور و خانوادش از لباس ها
و لوازم آرایش این شرکت استفاده میکنه.
حتی یک بارم نوه رئیس جمهور اعلام کرد،
که این شرکت، شرکت مورد علاقش هست و
میتونه هر لباسی که بخواد رو با زیبا
ترین طرح ها پیدا کنه.
فکر کنید اگه مردم بفهمن که شرکت
ایان فشن همچین کاری رو میکنه خوب باید
گفت که کشور بهم میریزه ، مردم دیگه به
رئیس جمهور و دولت مردان اعتماد نمیکنن و
ریاست جمهوری کرده پر میشه و همه چی بهم میریزه.
خوب بهتره بریم همون جا که کوک به آدم هاش زنگ تا سوهیوک نیمه زنده رو ببرن.
اونجوری که اون سوهیوک بیچاره کتک خورد
فیل رو از پا در میورد چه برسه آدم!
از زبان راوی
کوک سوار ماشین شد و به سمت خونه لیا حرکت کرد.
رسید بع خونش و محکم محکم در زد،
وقتی لیا در رو باز کرد از قیافه کوک وحشت
کرد تا حالا اون رو اون جوری ندیده بود.
لیا:........
میشه اول لایک کنی و کامنت بزاری بعد بری پارت ۱۰ رو بخونی؟!
پارت ۹
نه اون فقط ی سر پوش برای کثاف.ت کاری هایی هست که میکنه،قاچاق آدم ، فروش برده،قاچاق مواد مخدر لز جمله کوکائی.ن و......
اینا فقط ی بخش کوچیکه.
بخشی که زیر اون شرکت مد و لباس پنهان شده بخش تاریک شرکت ایان فشن بود.
هیچکس،تاکید میکنم هیچکس از اون
ینی شرکت ایان فشن قطعا انتظار کارهایی
مثل این هارو نداره.
بلخره که این شرکت با دولت همکاره خود رئیس جمهور و خانوادش از لباس ها
و لوازم آرایش این شرکت استفاده میکنه.
حتی یک بارم نوه رئیس جمهور اعلام کرد،
که این شرکت، شرکت مورد علاقش هست و
میتونه هر لباسی که بخواد رو با زیبا
ترین طرح ها پیدا کنه.
فکر کنید اگه مردم بفهمن که شرکت
ایان فشن همچین کاری رو میکنه خوب باید
گفت که کشور بهم میریزه ، مردم دیگه به
رئیس جمهور و دولت مردان اعتماد نمیکنن و
ریاست جمهوری کرده پر میشه و همه چی بهم میریزه.
خوب بهتره بریم همون جا که کوک به آدم هاش زنگ تا سوهیوک نیمه زنده رو ببرن.
اونجوری که اون سوهیوک بیچاره کتک خورد
فیل رو از پا در میورد چه برسه آدم!
از زبان راوی
کوک سوار ماشین شد و به سمت خونه لیا حرکت کرد.
رسید بع خونش و محکم محکم در زد،
وقتی لیا در رو باز کرد از قیافه کوک وحشت
کرد تا حالا اون رو اون جوری ندیده بود.
لیا:........
میشه اول لایک کنی و کامنت بزاری بعد بری پارت ۱۰ رو بخونی؟!
۵.۹k
۲۱ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.