پارت دو درخواستی ته

تهیونگ ویو
تصمیم گرفتم برای اینکه میرا بهم نچسبه ،آنا رو به مامانم نشون بدم
برای همین بهش زنگ زدم..
آنا:بله
ته:تهیونگم آنا..ببین یه درخواست ازت دارم..
آنا:جانم بگو
ته:من یه دخترخاله دارم که خیلی بهم می‌چسبه..دختر بدی نیستش ولی من دوستش ندارم..امشب اومدن خونمون،اگه میشه اونجا باهات تماس تصویری میگیرم که مامانمم ببینتت و آنا هم بفهمه دیگه بهم نچسبه..
آنا:اوکی عشقم..
ته:بای
اخیش خداروشکر قبول کرد..دیگه میرا بهم نمیچسبه
فلش بک زمانی که ته رسید خونه..
تهیونگ:سلاااام..مامان خبر خوش داری عروس دار میشی
م ته (مامان ته):واقعا پسرم؟
ته:آره...الانم میخوام باهاش تماس تصویری بگیرم همو ببینید.
م ته:مرسی پسرم..
با لب تاب بهش زنگ زدم
آنا:سلام
ته:سلام عشقم
م ته:سلام عروس گلم..
آنا:تهیونگ تو گفتی مامانتو ببینم نه خواهرتو که،اصلا مگه تو خواهر داشتی؟(چاپلوسسسس)
م ته:خب من مامان تهیونگم
انا:واقعا بهتون نمیخوره..
میرا:خب همه خانواده ها که مثل شما زشت نیستن..
ته:میراااا (داد زد)
میرا:خب راست میگم اوپاا،تو طرف این دختره که معلوم نیس از کجا اومده و میگیری؟
آنا:اوخیی فشاری نشو پوستت چروک میشه میترشی هاا😂البته همین الانم ترشیدی
م ته:بسه دیگه...خب آنا جان خدافظ،راستی حتما یه بار بیا بهمون سر بزن
انا:حتما مادر جون..
تماس و قطع کردن..
میرا ویو
ایششش دختره گاوو..تهیونگ واسه منه عمرا اگه بذارم ازم بگیریش‌..بهترین راه اینه که بهش بگم تهیونگ مافیاست..اینجوری دیگه باهاش کات میکنه‌...هع آره تهیونگ فقط واسه منه