رمان عشق ممنوعه پارت ۷
دیا. متینه
ارس. دیا پاشو بریم (ارسلان و متین باهم مشکل دارن)
دیا. چرا
محراب. نه داداش اجازه نمیدم همو شامم نخوردیم
ارس. باش ولی متین نباید سمت دیانا بره ها
محراب. مترس بابا نمیره
دیا. اههههه یکی به من بگه اینجا چه خبره
ارس. هیچی
دیا. اها منم که گوشام درازه
ممرضا. احتمالا
ارس. ممرضا جان
ممرضا. جانم عزیزم
ارس. خفه شو
دیا. زد زیر خنده
مهشاد رو وت کرد متین اومد تو گفت سلام
نیکا دویید که بره بغل متین
یادش اومد که با امیر رله
دیا. خب بچه ها میاید بریم شهره بازی
ارس........
برید تو خماری
تا پارت بعد
ارس. دیا پاشو بریم (ارسلان و متین باهم مشکل دارن)
دیا. چرا
محراب. نه داداش اجازه نمیدم همو شامم نخوردیم
ارس. باش ولی متین نباید سمت دیانا بره ها
محراب. مترس بابا نمیره
دیا. اههههه یکی به من بگه اینجا چه خبره
ارس. هیچی
دیا. اها منم که گوشام درازه
ممرضا. احتمالا
ارس. ممرضا جان
ممرضا. جانم عزیزم
ارس. خفه شو
دیا. زد زیر خنده
مهشاد رو وت کرد متین اومد تو گفت سلام
نیکا دویید که بره بغل متین
یادش اومد که با امیر رله
دیا. خب بچه ها میاید بریم شهره بازی
ارس........
برید تو خماری
تا پارت بعد
۳۰.۳k
۰۸ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.