رمان(عشق)پارت۲۷
عمر:خیالم که راحته اما دست از سرت برنمیدارم🤣🤣🤣🤣🤣🤣..........تازه تو دیگه باید به حرفام گوش بدی😅😅😅😅😅😅😅😅😅😅😅😅😅😅😅😅😅😅. سوسن:ببخشید آقا عمر چرا باید به حرفتون گوش بدم😅😅😅😅. عمر:چون به زودی میشی زنم🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣. سوسن:چییییییییی.........به زودی میشم زن آیندتون.....آره.....میبینیم عمر خان میبینیم که من میشم زن آیندتون حالا میبینیم عزیزم حالا میبینیم که من میشم زن آیندتون(و میوه ای رو که روی میز بود رو با عصبانیت به سمت عمر پرت میکنه و میگه). سوسن:آهان......حقته خوب شد الان حصابت رو میرسم......پس من میشم زنت....آره الان نشونت میدم کی زنته🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣. عمر:چیکار میکنی دیوونه شدی🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣. سوسن:تو دیوونم کردی...تو تو منو دیوونه کردی الان نشونت میدم حالا وایسا و ببین🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣. عمر:سوسن.....نکن....دختر نکن.......انقدر که تو داری حرص میخوری یه وقت بچه طوریش میشه.......من دکترم آخه خب این جور چیزا رو خوب میدونم....حرص نخور زن وحشی و جذابم🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣. سوسن:زن وحشی و جذابم......اصلا بچم طوریش بشه به تو چه تو چیکاره ای بیا اینم میندازم سمتت تا حسابی دلم خنک شه بی تربیت تو اصلا تربیت نداری......نه به دیشبت نه به امشبت.....حالا وایسا این تازه اولشه حصابتو میرسم بگیر که اومد🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣. عمر:چرا پرت میکنی نکن دختر تو حسابی قاطی کردی.......بابا یه ذره آروم باش🤣🤣🤣🤣. سوسن:عمر رو اعصاب من راه نرو میزنم به سیم آخر و میکشمتا🤣🤣🤣🤣🤣🤣. عمر:عشقم تو حامله ای برات خوب نیست عصبانی بشی....آروم باش لطفا🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣. سوسن:عمرررررر بسه دیگه خسته شدم از دستت بسه🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣. عمر:باور کن دیگه دارم ناراحت میشما یه ذره با لطافت بیشتر گلم آروم باش🤣🤣🤣🤣🤣. سوسن:آروم نباشم چی میشه. (عمر اومد نزدیکش و گفت اینجوری میشه و میخواست لباشو ببوسه که سوسن لیوان آب رو سرش خالی کرد و گفت). سوسن:حقت بود تو هیچ حقی نداری که منو ببوسی فهمیدی😅😅😅😅😅😅😅😅😅. عمر:جدا تو دیوونه شدی یه روزه چطوری انقدر تغییر کردی🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣. سوسن(با گریه):از همون موقعی که تو منو نخواستی.......از همون موقع.......و دقیقا از همون موقع منم دیگه نمی خوامت با اینکه میدونم از عمد نبوده و تمام ماجرا رو ملیسا بهم گفته اما بازم.............
۵.۶k
۲۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.