پارت 10
در این پارت بین مرگ و زندگی میمونید
داشتیم همین کارارو میکردیم که یونجون اومد تو
+ا.ت تو نباید با این عوضی ازدواج میکردی( با گریه ی وحشتناک دلسوزانه)
انگار قلبم تکون خورد خیلی ناراحت شدم یه حسی بهم میگفت برو بغلش بکن و لبش رو ببوس رفتم سمتش
_ببخشید
بغلش کردمو لبشو بوسیدم
( جیمین:😡 ا. ت :😢یونجون :😱😄پدر جیمین :😤😡مادر ا. ت :😨😓مادر جیمین :😖تهیونگ:😱جونگ کوک:😰جین:🤒 نامجون:😤
جیهوپ:😱شوگا:👺)نکنه من عاشقش شدم که جیمین اومد دستمو کشید من محکم از پشت گرفتم که نتونم تکون بخورم
جیمین×بیان این عوضیو ببرین
+ا.ت نه من باید پیش ا. ت باشم ولم کنین
_ولش کنین هق عوضیا هق یونجونننن
×دختره ی خیانتکار خفه شو
_جیمین ترو خدا ولش کنین
×وایسید
اون عوضیا که یونجون گرفته بودن وایسادن
+ا.ت
منو پرت کرد سمت یه خدمتکار سرم زخمی شد انگار حس گناه میکردم میخواستم ناراحت نباشه مگه من اصن دوستش نداشتم
×اینو بگیر
رفت یونجون زد منم همش گریه میکردم دستمو آزاد کردم دویدم سمتش جیمینو حل دادم اون طرف رفتم پیش یونجون که خونی بود خوناش روی لباسم میچکید لباس عروس خونی بود جیمین اومد سمتم بغلم کرد بردم توی یکی از اتاق ها در قفل کرد یه چند ساعت اونجا بودم بلاخره اومد تو حالم ازش بهم میخورد گرفتم کوبندم به دیوار
+تو هم تقاض کاراتو پس میدی عوضی
_چیکارش هق کردین
+بهتره ندونی ( لباس جیمین اسلاید دوم )
داشتیم همین کارارو میکردیم که یونجون اومد تو
+ا.ت تو نباید با این عوضی ازدواج میکردی( با گریه ی وحشتناک دلسوزانه)
انگار قلبم تکون خورد خیلی ناراحت شدم یه حسی بهم میگفت برو بغلش بکن و لبش رو ببوس رفتم سمتش
_ببخشید
بغلش کردمو لبشو بوسیدم
( جیمین:😡 ا. ت :😢یونجون :😱😄پدر جیمین :😤😡مادر ا. ت :😨😓مادر جیمین :😖تهیونگ:😱جونگ کوک:😰جین:🤒 نامجون:😤
جیهوپ:😱شوگا:👺)نکنه من عاشقش شدم که جیمین اومد دستمو کشید من محکم از پشت گرفتم که نتونم تکون بخورم
جیمین×بیان این عوضیو ببرین
+ا.ت نه من باید پیش ا. ت باشم ولم کنین
_ولش کنین هق عوضیا هق یونجونننن
×دختره ی خیانتکار خفه شو
_جیمین ترو خدا ولش کنین
×وایسید
اون عوضیا که یونجون گرفته بودن وایسادن
+ا.ت
منو پرت کرد سمت یه خدمتکار سرم زخمی شد انگار حس گناه میکردم میخواستم ناراحت نباشه مگه من اصن دوستش نداشتم
×اینو بگیر
رفت یونجون زد منم همش گریه میکردم دستمو آزاد کردم دویدم سمتش جیمینو حل دادم اون طرف رفتم پیش یونجون که خونی بود خوناش روی لباسم میچکید لباس عروس خونی بود جیمین اومد سمتم بغلم کرد بردم توی یکی از اتاق ها در قفل کرد یه چند ساعت اونجا بودم بلاخره اومد تو حالم ازش بهم میخورد گرفتم کوبندم به دیوار
+تو هم تقاض کاراتو پس میدی عوضی
_چیکارش هق کردین
+بهتره ندونی ( لباس جیمین اسلاید دوم )
۱۷.۲k
۱۵ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.