بازی عشق شیطان پارت ۴۸
☆P. . . 48☆
(پرش زمانی به فردا)
ویو ژوئن:
صبح زود بیدار شدیم تا به مراسم رونمایی و اعلام همکاری هامون برسیم، قرار بود هه این هم بیاد.
هردومون آماده شدیم(استایلا اسلاید دوم و سوم).
سمت محل مراسم راه افتادیم.
بعد چند مینی رسیدیم بقیه بچه ها و کارمندا ی مارتینو با کارلو و لوکا و همچنین جونگ هی هم اومده بودن.
بقیه کارمندای ماهم بودن،
یکم از مراسم گذشت منو جین وو(مدیر کیم) و کارلو و لوکا باید میرفتیم روی سن اما موقع رفتن متوجه یه نفر شدم که خیلی مشکوک میزد، ماسک زده بود ولی خیلی شبیه هانول بود...
یه دختره ی دیگه ام همراهش بود اونم ماسک زده بود اما انگار که هه این بود همه ی لباساش و مدل موهاش همه چیش شبیه هه این بود ولی هه این که کنار مین سو نشسته...
رفتیم روی سن و اعلام همکاری، سخنرانی و رونمایی هم انجام شد. برگشتیم سر جاهامون منو هه این و بقیه بچه ها کنار هم بودیم.
یه جون(آروم): امیدوارم به این زودیا لو نریم.
سوهو: خودت داری تابلو بازی در میاری.
مین سو: راست میگه درسته که فقط کارمندای ما هستن و خبر دارن ولی خبرنگارای زیادی هم هستن.
هه این: شرمنده، من الان برمیگردم.
هه این رفت سمت راهرو اما نمیدونم برای چی، بعد چند لحظه اون مرده که مشکوک میزد هم همون طرف رفت اما موقع رفتن یه لحظه ماسکشو پایین زد ولی...
اون واقعا هانول بود.
یکم متعجب شدم برای همین بعد چند لحظه منم به بهونه ای رفتم همون جا...
رسیدم به وسطای راهرو ولی با صحنه ای مواجه شدم که انتظارش رو نداشتم...
اون همون مردی بود که مشکوک میزد واقعا هم هانول بود اما کنارش گمونم هه این بود و انگار میخواست ببوستش و انگار خیلی هم خوشحال بود،
که یکی از افراد از طرف نیروهای امنیتی اومد انگار یه مشکلی هست مجبور شدم برم سمت اتاق کنترل، ولی اون صحنه حسابی اعصابمو خورد کرد...
که یکی از افرادم یه نامه به دستم رسوندن اونا نمیدونستن کی فرستاده ولی انگار هانول فرستاده بود به همراه چند تا عکس توی پاکت، اون عکسا هانول و هه این باهم بودن، توی عکس........ نمیتونستم باور کنم هه این...
دیگه به شدت عصبانی شدم،آخرای مراسم بود که برگشتم پیش بقیه بچه ها، هه این هم بود و منم دیگه مطمئن بودم که اون دختر هه این بوده.
جلوی خودمو گرفتم که جلوی بقیه بچه ها تابلو نباشه...اما انگار جونگ هی کم و بیش متوجه یه چیزایی شده بود...
(ویوی کوتاه هه این:
متوجه شدم یکی بعد من اومده بود و داشتم مخفیانه میدیدم. اون هانول بود چطور ممکنه که بیاد به مراسم؟! یه دختر دیگه همراهش بود که خیلی شبیه من بود حتی مدل موهاش و لباساش! انگار یه چیزایی بینشون هست میخواستن همو ببوسن، که متوجه ی ژوئن شدم ترسیدم که فکر کنه اون دختر منم...)
(پرش زمانی به فردا)
ویو ژوئن:
صبح زود بیدار شدیم تا به مراسم رونمایی و اعلام همکاری هامون برسیم، قرار بود هه این هم بیاد.
هردومون آماده شدیم(استایلا اسلاید دوم و سوم).
سمت محل مراسم راه افتادیم.
بعد چند مینی رسیدیم بقیه بچه ها و کارمندا ی مارتینو با کارلو و لوکا و همچنین جونگ هی هم اومده بودن.
بقیه کارمندای ماهم بودن،
یکم از مراسم گذشت منو جین وو(مدیر کیم) و کارلو و لوکا باید میرفتیم روی سن اما موقع رفتن متوجه یه نفر شدم که خیلی مشکوک میزد، ماسک زده بود ولی خیلی شبیه هانول بود...
یه دختره ی دیگه ام همراهش بود اونم ماسک زده بود اما انگار که هه این بود همه ی لباساش و مدل موهاش همه چیش شبیه هه این بود ولی هه این که کنار مین سو نشسته...
رفتیم روی سن و اعلام همکاری، سخنرانی و رونمایی هم انجام شد. برگشتیم سر جاهامون منو هه این و بقیه بچه ها کنار هم بودیم.
یه جون(آروم): امیدوارم به این زودیا لو نریم.
سوهو: خودت داری تابلو بازی در میاری.
مین سو: راست میگه درسته که فقط کارمندای ما هستن و خبر دارن ولی خبرنگارای زیادی هم هستن.
هه این: شرمنده، من الان برمیگردم.
هه این رفت سمت راهرو اما نمیدونم برای چی، بعد چند لحظه اون مرده که مشکوک میزد هم همون طرف رفت اما موقع رفتن یه لحظه ماسکشو پایین زد ولی...
اون واقعا هانول بود.
یکم متعجب شدم برای همین بعد چند لحظه منم به بهونه ای رفتم همون جا...
رسیدم به وسطای راهرو ولی با صحنه ای مواجه شدم که انتظارش رو نداشتم...
اون همون مردی بود که مشکوک میزد واقعا هم هانول بود اما کنارش گمونم هه این بود و انگار میخواست ببوستش و انگار خیلی هم خوشحال بود،
که یکی از افراد از طرف نیروهای امنیتی اومد انگار یه مشکلی هست مجبور شدم برم سمت اتاق کنترل، ولی اون صحنه حسابی اعصابمو خورد کرد...
که یکی از افرادم یه نامه به دستم رسوندن اونا نمیدونستن کی فرستاده ولی انگار هانول فرستاده بود به همراه چند تا عکس توی پاکت، اون عکسا هانول و هه این باهم بودن، توی عکس........ نمیتونستم باور کنم هه این...
دیگه به شدت عصبانی شدم،آخرای مراسم بود که برگشتم پیش بقیه بچه ها، هه این هم بود و منم دیگه مطمئن بودم که اون دختر هه این بوده.
جلوی خودمو گرفتم که جلوی بقیه بچه ها تابلو نباشه...اما انگار جونگ هی کم و بیش متوجه یه چیزایی شده بود...
(ویوی کوتاه هه این:
متوجه شدم یکی بعد من اومده بود و داشتم مخفیانه میدیدم. اون هانول بود چطور ممکنه که بیاد به مراسم؟! یه دختر دیگه همراهش بود که خیلی شبیه من بود حتی مدل موهاش و لباساش! انگار یه چیزایی بینشون هست میخواستن همو ببوسن، که متوجه ی ژوئن شدم ترسیدم که فکر کنه اون دختر منم...)
۲.۱k
۱۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.