فیک تهیونگ 🐻 پارت ۱۷
تهیونگ اومد و بهش آیدی رو نشون دادم و گفتم: این آیدی مامانم هست ؛ تو با مامانم مشکل داری ؟
با تخم بهم نگاه کرد و گفت: تو فقط کارت رو انجام بده و ساکت باش
گفتم: جواب من رو بده تهیونگ
یونگی گفت: ا/ت آروم باش
گفتم: میشه بری بیرون یونگی
یونگی رفت بیرون گفتم : تهیونگ میشه جوابم رو بدی ؟
معلوم بود که عصبانی شده
دستش رو آورد بالا که بزنه من رو
که یه دست مانع شد
سرم رو آوردم بالا و دیدم جیمین بود تهیونگ رو هل داد عقب و گفت: چه مرگت شده تهیونگ ؟
تهیونگ داد زد سرش و گفت: گورت رو گم کن بیرون
جیمین آروم بهم نگاه کرد و بهم گفت: برو بیرون
آروم رفتم بیرون و دیدم که جیهوپ و نامجون و جونگ کوک و یونگی وایستاده بودن
نامجون و یونگی رفتن داخل اتاق
داشتم گریه میکردم که
جونگ کوک اومد بغلم کرد و گفت: گریه نکن
جیهوپ گفت: بیا بریم اتاق من بشین
کمکم کردن و رفتیم اتاق جیهوپ برعکس اتاق یونگی که همه چی مشکی بود اتاق جیهوپ رنگی رنگی بود
نشستم و جیهوپ گفت: حالت خوبه ؟
گفتم: اصلا ؛ بین اون آیدی هایی که یونگی بهم داد یه آیدی بود که آیدی مامانم بود از تهیونگ خواستم که بهم توضیح بده آیدی مامانم چی کار میکنه اون وسط ولی جواب نداد و خواست من رو بزنه
جونگ کوک گفت: من میرم باهاش صحبت کنم ؛ جیهوپ تو هم ا/ت رو ببر بزارش پیش جیسو
جیهوپ گفت باشه و بهم گفت که: پاشو بریم
بلند شدم و رفتیم سوار ماشین جیهوپ شدیم
دقیقه بعد
از زبان ا/ت
رسیدیم
جیسو اومد و بغلم کرد و گفت: چی شده دختر ؟
جیهوپ گفت: حواست بهش باشه من میرم شرکت
جیهوپ رفت و جیسو گفت: بیا بشین
نشستم و داستان رو براش تعریف کردم و گفت : اشکال ندارن دختر خودت رو ناراحت نکن
گفتم: رابطه ی من و تهیونگ تازه خوب شده بود ؛ تازه باهام مهربون بود
شروع کردم به گریه که نفهمیدم کی خوابم برد
...
با تخم بهم نگاه کرد و گفت: تو فقط کارت رو انجام بده و ساکت باش
گفتم: جواب من رو بده تهیونگ
یونگی گفت: ا/ت آروم باش
گفتم: میشه بری بیرون یونگی
یونگی رفت بیرون گفتم : تهیونگ میشه جوابم رو بدی ؟
معلوم بود که عصبانی شده
دستش رو آورد بالا که بزنه من رو
که یه دست مانع شد
سرم رو آوردم بالا و دیدم جیمین بود تهیونگ رو هل داد عقب و گفت: چه مرگت شده تهیونگ ؟
تهیونگ داد زد سرش و گفت: گورت رو گم کن بیرون
جیمین آروم بهم نگاه کرد و بهم گفت: برو بیرون
آروم رفتم بیرون و دیدم که جیهوپ و نامجون و جونگ کوک و یونگی وایستاده بودن
نامجون و یونگی رفتن داخل اتاق
داشتم گریه میکردم که
جونگ کوک اومد بغلم کرد و گفت: گریه نکن
جیهوپ گفت: بیا بریم اتاق من بشین
کمکم کردن و رفتیم اتاق جیهوپ برعکس اتاق یونگی که همه چی مشکی بود اتاق جیهوپ رنگی رنگی بود
نشستم و جیهوپ گفت: حالت خوبه ؟
گفتم: اصلا ؛ بین اون آیدی هایی که یونگی بهم داد یه آیدی بود که آیدی مامانم بود از تهیونگ خواستم که بهم توضیح بده آیدی مامانم چی کار میکنه اون وسط ولی جواب نداد و خواست من رو بزنه
جونگ کوک گفت: من میرم باهاش صحبت کنم ؛ جیهوپ تو هم ا/ت رو ببر بزارش پیش جیسو
جیهوپ گفت باشه و بهم گفت که: پاشو بریم
بلند شدم و رفتیم سوار ماشین جیهوپ شدیم
دقیقه بعد
از زبان ا/ت
رسیدیم
جیسو اومد و بغلم کرد و گفت: چی شده دختر ؟
جیهوپ گفت: حواست بهش باشه من میرم شرکت
جیهوپ رفت و جیسو گفت: بیا بشین
نشستم و داستان رو براش تعریف کردم و گفت : اشکال ندارن دختر خودت رو ناراحت نکن
گفتم: رابطه ی من و تهیونگ تازه خوب شده بود ؛ تازه باهام مهربون بود
شروع کردم به گریه که نفهمیدم کی خوابم برد
...
۹.۵k
۲۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.