‹²سال بعد›
‹²سالبعد›
داد زدم
جونگکوک-مگه بهتون نگفتم با این شرکت قرار داد نبندید هان چرا همچین غلطی کردین
با ترس و لرزگفت
-چاره..نداشتیم
جونگکوک-گمشو برو بیرون
سرمو به دستام گرفتم²ساله همینقدر بداخلاق و سرد شدم
گوشیم برداشتم اسم اوما رو گوشی بود
جواب دادم
جونگکوک-بله اوما...
-جونگکوک ات...ات داره پسرت و میاره پیشت
میخواد بزاره ببینیش
‹𝒂𝒕›
با تردید و ترس زیپ کاپشن پسرمو کشیدم
ات- پسرم مواظب خودت باش باشه؟دوهفته قراره بمونی میام دنبالت بعد از دوهفته
جونگ هی همونطور که عروسکشو تکون میداد گفت
جونگهی-باید چی صداش کنم ماما؟
ات-بهش بگو...بهش بگو...پاپا!
جونگهی-پاپا؟
ات-اره آره
کلاهش و رو موهاش گذاشتم ...
جلوی خونه ایی آخرین بار دوسال پیش اینجا بودم وایسادم
زنگ و فشردم
صدای مادر جونگکوک و شنیدم:
-بیاید تو دورتون بگردم
بخاطر همین زن بود که پسرم و آوردم وگرنه حاضر نبودم بیارمش
در که باز شد جونگ هی رو فرستادم تو
جونگ هی-ماما تو نمیایی؟
ات-نه... پسرم اذیت نکنیا دو هفته دیگه میام دنبالت
جونگهی-چشم ماما
لباش و آورد جلو تکون دادشون
قرار بود این دوهفته رو چجوری بگذرونم...
‹𝓙𝓾𝓷𝓰𝓴𝓸𝓸𝓴›
به پسر روبه روم زل زدم کپی من بود. حتی یه بارم ندیده بودمش چون اگه اینکارو میکردم حاضر نبودم بیخیالش بشم.
جونگ هی-ماما ات گفت اگه دوهفته بمونم پیش شما میاد و منو میبره
جونگکوک-خب خب ماما ات دیگه چی گفته-اخم
جونگ هی-
داد زدم
جونگکوک-مگه بهتون نگفتم با این شرکت قرار داد نبندید هان چرا همچین غلطی کردین
با ترس و لرزگفت
-چاره..نداشتیم
جونگکوک-گمشو برو بیرون
سرمو به دستام گرفتم²ساله همینقدر بداخلاق و سرد شدم
گوشیم برداشتم اسم اوما رو گوشی بود
جواب دادم
جونگکوک-بله اوما...
-جونگکوک ات...ات داره پسرت و میاره پیشت
میخواد بزاره ببینیش
‹𝒂𝒕›
با تردید و ترس زیپ کاپشن پسرمو کشیدم
ات- پسرم مواظب خودت باش باشه؟دوهفته قراره بمونی میام دنبالت بعد از دوهفته
جونگ هی همونطور که عروسکشو تکون میداد گفت
جونگهی-باید چی صداش کنم ماما؟
ات-بهش بگو...بهش بگو...پاپا!
جونگهی-پاپا؟
ات-اره آره
کلاهش و رو موهاش گذاشتم ...
جلوی خونه ایی آخرین بار دوسال پیش اینجا بودم وایسادم
زنگ و فشردم
صدای مادر جونگکوک و شنیدم:
-بیاید تو دورتون بگردم
بخاطر همین زن بود که پسرم و آوردم وگرنه حاضر نبودم بیارمش
در که باز شد جونگ هی رو فرستادم تو
جونگ هی-ماما تو نمیایی؟
ات-نه... پسرم اذیت نکنیا دو هفته دیگه میام دنبالت
جونگهی-چشم ماما
لباش و آورد جلو تکون دادشون
قرار بود این دوهفته رو چجوری بگذرونم...
‹𝓙𝓾𝓷𝓰𝓴𝓸𝓸𝓴›
به پسر روبه روم زل زدم کپی من بود. حتی یه بارم ندیده بودمش چون اگه اینکارو میکردم حاضر نبودم بیخیالش بشم.
جونگ هی-ماما ات گفت اگه دوهفته بمونم پیش شما میاد و منو میبره
جونگکوک-خب خب ماما ات دیگه چی گفته-اخم
جونگ هی-
۵۵.۵k
۱۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.