پارت ۸۹
یه دفعه پنج جفت چشم تو تاریکی ظاهر شد که باعث شد ایان از ترس عقب بپره.
به شدت وحشت کرد.
اما ثانیه ای بعد یکی روپوش مشکی رو از روصورتش برداشت و غرغرکنان گفت: اه؛ هرچی کرک بود رفت تو دهنم ؛ به فلیکس گفتم فکر خوبی نیست!
-بن!
و بعد به ترتیب ۴ نفر دیگه هم روپوش هاشون رو درآوردن... بن؛ جیمز؛ فلیکس؛ سایمون؛ لعوناردو.
-بچه ها ! اینجا چیکار میکنید؟
بن جواب داد: عوض دستت دردنکنته؟
لعو گفت: یه کوچولو از قانون های مدرسه رو زیر پا گذاشتیم.
سایمون تاعید کرد: یه کوچولو....
جیمز گفت: البته کسی نفهمید.
فلیکس جلوتر اومد و گفت: سلام ایان چطوری؟ بچه ها میدونم الان خیلی حرف باهم دارید ولی بهتر نیست اول بریم بیرون ؟ میدونید که اوضاع یکم...
بن شتابزده گفت: اوه اوه راست میگه ! ایان عقب وایسا.
ایان ۲ قدم عقب رفت و بعد بن وردی رو زیرلب خوند و در از جاش کنده شد.
سایمون گفت: خیلی ممنون بن الان مردنمون رو تضمین کردی!!!
به شدت وحشت کرد.
اما ثانیه ای بعد یکی روپوش مشکی رو از روصورتش برداشت و غرغرکنان گفت: اه؛ هرچی کرک بود رفت تو دهنم ؛ به فلیکس گفتم فکر خوبی نیست!
-بن!
و بعد به ترتیب ۴ نفر دیگه هم روپوش هاشون رو درآوردن... بن؛ جیمز؛ فلیکس؛ سایمون؛ لعوناردو.
-بچه ها ! اینجا چیکار میکنید؟
بن جواب داد: عوض دستت دردنکنته؟
لعو گفت: یه کوچولو از قانون های مدرسه رو زیر پا گذاشتیم.
سایمون تاعید کرد: یه کوچولو....
جیمز گفت: البته کسی نفهمید.
فلیکس جلوتر اومد و گفت: سلام ایان چطوری؟ بچه ها میدونم الان خیلی حرف باهم دارید ولی بهتر نیست اول بریم بیرون ؟ میدونید که اوضاع یکم...
بن شتابزده گفت: اوه اوه راست میگه ! ایان عقب وایسا.
ایان ۲ قدم عقب رفت و بعد بن وردی رو زیرلب خوند و در از جاش کنده شد.
سایمون گفت: خیلی ممنون بن الان مردنمون رو تضمین کردی!!!
۱.۱k
۲۴ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.