Part 5
اجرای سومم هم تموم شد
من: اخی بلخره تونستم ..بعد چند تا انفاق کوچک برگشتیم سئول
وقتی رفتیم جلوی در خونم دیدم خونم اتیش گرفته جیغ زدم و با گریه بدو بدو رفتم پیشه جیمن
من: جیمینااااااا جیمینااااااا
جیمین: چیه هه سو چی شده!!!
من : با گریه( خونم خونمو اتیش زدن)
جیمین: چی الان زنگ میزنم به وی
وی رسید دید من خیلی گریه میکنم
بغلم کرد گفت اشکالی نداره
داد زدم گفتم چیو اشکالی نداره الان شبا کجا بخوابم
خونه ندارم هیترای عوضی خونمو اتیش زدن معلوم نیس کار کدومشونه دخترا (منظورم بلک پینکه) اوناهم خودشون الان استرالیان کنسرت دارن نمیتونم زنگ بزنم و فکرشونو درگیر کنم.عصبی شده بود طوری که دستام میلرزید
تهیونگ دستامو محکم گرفت گفت: اروم باش(داد)
مگه من و جیمین مردیم که داری انقدر خوتو واسه خونه عذاب میدی میریم خونه ما
من: چییی: هنوز بقیه اعضا منو نمیشناسن چی میگی بیام بین هفت تا پسر چیکار!!
وی: ساکت باش همین که من گفتم
سوار ماشین وی شدیم و رفتیم خونه اعضا
وی در.رو باز کرد همه بودن جز شوگا طبق معمول خسته بود و خوابیده بود
جیمین منو به اعضا معرفی کرد و بعد احوالپرسی
نامجون: عیب نداره پیش خودمون میمونی
جین: خوب اشپزی بلدی؟
من: اره کلاس رفتم
جین: خوب خوبه برای اشناییم که شده غذا درست کن گشنمونه.😅
همه:😂😂😂😂
رفتم غذا رو درست کردم اعضا باهام خیلی کیف میکردن
فردا
تهیونگ: هه سو من و اعضا میریم سر تمرین ولی شوگا خونس
من: باشه
شوگا هنوز خواب بود
داشتم اناق پسرا رو مرتب میکردم که یهو شوگا اومد و منو دید
شوگا:جیغغغغغغ
تو اینجا چیکار میکنی نکنه دزدی
از شوگا ترسیدم عقب عقب رفتم پنجره باز بود یهو به عقب برگشتم و اومدم پرت بشم پایین جیغ زدم یونگیییی
شوگا محکم دستمو گرفت
شوگا: دستمو ول نکنی
من: نجاتم بده خواهش میکنم
شوگا : من نمیتونم
دستش ولش شد و پرت شدم پایین
اعضا هنوز پایین بودن و سوار ماشین نشده بودن جیهوپ داد زد نامجون هه سو پرت شد پاییین!!!!!!
نامجون منو دید و بدو بدو اومد زیر پنجره وایستاد تهیونگ و بقیه اعضا هنوز داخل لابی بودن
من که فک کردم مردم یهو افتادم روی دستای نامجون
همونجا از ترس قش کردم که.......
من: اخی بلخره تونستم ..بعد چند تا انفاق کوچک برگشتیم سئول
وقتی رفتیم جلوی در خونم دیدم خونم اتیش گرفته جیغ زدم و با گریه بدو بدو رفتم پیشه جیمن
من: جیمینااااااا جیمینااااااا
جیمین: چیه هه سو چی شده!!!
من : با گریه( خونم خونمو اتیش زدن)
جیمین: چی الان زنگ میزنم به وی
وی رسید دید من خیلی گریه میکنم
بغلم کرد گفت اشکالی نداره
داد زدم گفتم چیو اشکالی نداره الان شبا کجا بخوابم
خونه ندارم هیترای عوضی خونمو اتیش زدن معلوم نیس کار کدومشونه دخترا (منظورم بلک پینکه) اوناهم خودشون الان استرالیان کنسرت دارن نمیتونم زنگ بزنم و فکرشونو درگیر کنم.عصبی شده بود طوری که دستام میلرزید
تهیونگ دستامو محکم گرفت گفت: اروم باش(داد)
مگه من و جیمین مردیم که داری انقدر خوتو واسه خونه عذاب میدی میریم خونه ما
من: چییی: هنوز بقیه اعضا منو نمیشناسن چی میگی بیام بین هفت تا پسر چیکار!!
وی: ساکت باش همین که من گفتم
سوار ماشین وی شدیم و رفتیم خونه اعضا
وی در.رو باز کرد همه بودن جز شوگا طبق معمول خسته بود و خوابیده بود
جیمین منو به اعضا معرفی کرد و بعد احوالپرسی
نامجون: عیب نداره پیش خودمون میمونی
جین: خوب اشپزی بلدی؟
من: اره کلاس رفتم
جین: خوب خوبه برای اشناییم که شده غذا درست کن گشنمونه.😅
همه:😂😂😂😂
رفتم غذا رو درست کردم اعضا باهام خیلی کیف میکردن
فردا
تهیونگ: هه سو من و اعضا میریم سر تمرین ولی شوگا خونس
من: باشه
شوگا هنوز خواب بود
داشتم اناق پسرا رو مرتب میکردم که یهو شوگا اومد و منو دید
شوگا:جیغغغغغغ
تو اینجا چیکار میکنی نکنه دزدی
از شوگا ترسیدم عقب عقب رفتم پنجره باز بود یهو به عقب برگشتم و اومدم پرت بشم پایین جیغ زدم یونگیییی
شوگا محکم دستمو گرفت
شوگا: دستمو ول نکنی
من: نجاتم بده خواهش میکنم
شوگا : من نمیتونم
دستش ولش شد و پرت شدم پایین
اعضا هنوز پایین بودن و سوار ماشین نشده بودن جیهوپ داد زد نامجون هه سو پرت شد پاییین!!!!!!
نامجون منو دید و بدو بدو اومد زیر پنجره وایستاد تهیونگ و بقیه اعضا هنوز داخل لابی بودن
من که فک کردم مردم یهو افتادم روی دستای نامجون
همونجا از ترس قش کردم که.......
۴.۹k
۲۱ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.