پارت ۳ گلی که شکوفا میده
ات:چه خوب پس الان موقع تمرین
ته:من امروز کار ندارم نمیرم شرکت ولی اگر بخواید میتونیم باهم یونتان رو ببریم پیاده روی
ات:اوه بله میتونید بیاید
ته :اکی پس من میرم حاضر میشم
ته ویو
رفتم تو اتاقم لباسام رو عوض کردم اومدم برم بیرون جیمین زنگ زد جواب دادم
ته :سلام
جیمین: سلام داداش خوبی میگم باید بیای شرکت
ته:چرا
جیمین: چون یه مشکل پیش اومده
ته :اکی الان میام
جیمین: منتظرم بای
ته :بای
گوشی رو قط کردم حیف شد نتونستم با ات برم بیرون خواستم برم به ات خبر بدم دوباره گوشیم زنگ خورد وایییی ول کنم نیستن گوشی از تو جیبم درآوردم با اسم روی گوشی اخمام رفت تو هم
جواب دادم
ته:بله(سرد)
جوکیونگ: سلام عزیزم (عشوه)
ته:به من نگو عزیزم کاری داری میشنوم(سرد)
جوکیونگ :وا عشقم چرا اینجوری میکنی(عشوه)
ته:با وجود اینکه بهم خیانت کردی بهم میگی عشقم بابا تو چقدر پروییی (سرد)
(ادمین: خب بچه ها ته عاشق یه دختری میشه که خیلی کیوت اونا باهم چند وقت دوست پسر دوست دختر میمونن بعد ته عاشقانه اینو میپرسدیده یه روز که میره سوپرایزش کنه می بینه از خونه صدای ناله میاد میره تو می بینه جوکیونگ با یه پسرت بعد فهمیده تهیونگ رو بخاطر پولش میخواد بریم ادامه )
جوکیونگ :ولی من هنوز عاشقتم (عشوه)
تهیونگ :ولی من نیستم خدافظ(سرد)
جوکیونگ خدافظ ولی منتظر انتقام باش
تهیونگ :حتما بای
گوشی رو قط کردم رفتم پیش ات
ته: ات
ات:جانم
ته:میگم من یه مشکلی برام پیش اومده باید برم
ات:اکی پس منو یونتان میریم
ات ویو
یونتان رو بردم پیاده روی بعد یه دختر اومد
جوکیونگ :سلام عزیزم
ات:سلام ببخشید به جا نیاوردم
جوکیونگ :میدونم چه سگ خشگلی دارین میتونم غلادش رو بگیرم
ات:اوه بله حتما
غلاده رو دادم دستش
جوکیونگ :میای باهم دوست شیم
ات: بله اسمتون چیه
جوکیونگ:جوکیونگ هستم و شما؟
ات:منم اتم
جوکیونگ :خوش بختم ات ببخشید من کیف پولم رو جا گذاشتم میشه بری دوتا بستنی بخری
ات:بله
ات ویو
رفتم دوتا بستنی خریدم برگشتم همونجا ولی نبودن گفتم شاید رفتن اون ور پارک کلی اونجا هم نبودم وای خاک به سرم شد چیکار کنم .
(خماریییی)
#تهیونگ #سناریو #فیک #بی تی اس #فیک #جونگ کوک #بی
ته:من امروز کار ندارم نمیرم شرکت ولی اگر بخواید میتونیم باهم یونتان رو ببریم پیاده روی
ات:اوه بله میتونید بیاید
ته :اکی پس من میرم حاضر میشم
ته ویو
رفتم تو اتاقم لباسام رو عوض کردم اومدم برم بیرون جیمین زنگ زد جواب دادم
ته :سلام
جیمین: سلام داداش خوبی میگم باید بیای شرکت
ته:چرا
جیمین: چون یه مشکل پیش اومده
ته :اکی الان میام
جیمین: منتظرم بای
ته :بای
گوشی رو قط کردم حیف شد نتونستم با ات برم بیرون خواستم برم به ات خبر بدم دوباره گوشیم زنگ خورد وایییی ول کنم نیستن گوشی از تو جیبم درآوردم با اسم روی گوشی اخمام رفت تو هم
جواب دادم
ته:بله(سرد)
جوکیونگ: سلام عزیزم (عشوه)
ته:به من نگو عزیزم کاری داری میشنوم(سرد)
جوکیونگ :وا عشقم چرا اینجوری میکنی(عشوه)
ته:با وجود اینکه بهم خیانت کردی بهم میگی عشقم بابا تو چقدر پروییی (سرد)
(ادمین: خب بچه ها ته عاشق یه دختری میشه که خیلی کیوت اونا باهم چند وقت دوست پسر دوست دختر میمونن بعد ته عاشقانه اینو میپرسدیده یه روز که میره سوپرایزش کنه می بینه از خونه صدای ناله میاد میره تو می بینه جوکیونگ با یه پسرت بعد فهمیده تهیونگ رو بخاطر پولش میخواد بریم ادامه )
جوکیونگ :ولی من هنوز عاشقتم (عشوه)
تهیونگ :ولی من نیستم خدافظ(سرد)
جوکیونگ خدافظ ولی منتظر انتقام باش
تهیونگ :حتما بای
گوشی رو قط کردم رفتم پیش ات
ته: ات
ات:جانم
ته:میگم من یه مشکلی برام پیش اومده باید برم
ات:اکی پس منو یونتان میریم
ات ویو
یونتان رو بردم پیاده روی بعد یه دختر اومد
جوکیونگ :سلام عزیزم
ات:سلام ببخشید به جا نیاوردم
جوکیونگ :میدونم چه سگ خشگلی دارین میتونم غلادش رو بگیرم
ات:اوه بله حتما
غلاده رو دادم دستش
جوکیونگ :میای باهم دوست شیم
ات: بله اسمتون چیه
جوکیونگ:جوکیونگ هستم و شما؟
ات:منم اتم
جوکیونگ :خوش بختم ات ببخشید من کیف پولم رو جا گذاشتم میشه بری دوتا بستنی بخری
ات:بله
ات ویو
رفتم دوتا بستنی خریدم برگشتم همونجا ولی نبودن گفتم شاید رفتن اون ور پارک کلی اونجا هم نبودم وای خاک به سرم شد چیکار کنم .
(خماریییی)
#تهیونگ #سناریو #فیک #بی تی اس #فیک #جونگ کوک #بی
۲۱.۴k
۲۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.