سناریو (وقتی بارداری و.......)
#سناریو
#استری_کیدز
وقتی بارداری و میخوای بهش بگی ولی قبل از اینکه بهش بگی توی کشوی اتاقش برگه سونوگرافی پیدا میکنی که برای تو نیست(خیانت کرده)
(چان)
+ ا......این....چ....چیه ؟
با چشمای اشکی بهش نگاه میکنی
_ م.... متاسفم
دیگه نمیتونی جلوی خودت رو بگیری و با تمام توانت شروع به گریه میکنی
(لینو)
_ میدونی که من.......من دیگه ازت خسته شدم
توی چشمات اشک جمع شده بود
+چ....چطور.....ت....تونستی؟
(چانگبین)
فقط سرش رو پایین میندازه و هیچی نمیگه که باعث میشه تو گریت بگیره و از خونه بری بیرون
(هیونجین)
+ چطور تونستیییی؟.....چطوریییییی تونستییییی اینکارو باهام کنییییی ( با داد و گریه )
هیچی نمیگه و درست مثل چانگبین فقط سرشو پایین میندازه
(جیسونگ)
_م.....من.....فقط...ا....ازت خسته....شدم
صداش با بغض بود ولی با کلماتش باعث شده بود که بدجوری قلب بشکنه و روی زانو هات افتادی و شروع به گریه کردی
(فلیکس)
_ ل..... لطفاً......ب....برو.....ا.ت.....اینطوری دیگه بیشتر از این بهت.....آسیبی نمیزنم
(سونگمین)
چیزی نمیگه......حتی سرش رو هم پایین نمیندازه....فقط با چشمای پشیمون و اشکی به تویی که داری گریه میکنی نگاه میکنه
(جونگین)
بعد از اون اتفاق ترکش میکنی و هر چی بهت زنگ میزنه جواب نمیدی و از همه بدتر فهمیده بود بارداری و این باعث شده بود که بدجوری احساس پشیمونی کنه و مدام توی خلوتش اشک میریزه
#استری_کیدز
وقتی بارداری و میخوای بهش بگی ولی قبل از اینکه بهش بگی توی کشوی اتاقش برگه سونوگرافی پیدا میکنی که برای تو نیست(خیانت کرده)
(چان)
+ ا......این....چ....چیه ؟
با چشمای اشکی بهش نگاه میکنی
_ م.... متاسفم
دیگه نمیتونی جلوی خودت رو بگیری و با تمام توانت شروع به گریه میکنی
(لینو)
_ میدونی که من.......من دیگه ازت خسته شدم
توی چشمات اشک جمع شده بود
+چ....چطور.....ت....تونستی؟
(چانگبین)
فقط سرش رو پایین میندازه و هیچی نمیگه که باعث میشه تو گریت بگیره و از خونه بری بیرون
(هیونجین)
+ چطور تونستیییی؟.....چطوریییییی تونستییییی اینکارو باهام کنییییی ( با داد و گریه )
هیچی نمیگه و درست مثل چانگبین فقط سرشو پایین میندازه
(جیسونگ)
_م.....من.....فقط...ا....ازت خسته....شدم
صداش با بغض بود ولی با کلماتش باعث شده بود که بدجوری قلب بشکنه و روی زانو هات افتادی و شروع به گریه کردی
(فلیکس)
_ ل..... لطفاً......ب....برو.....ا.ت.....اینطوری دیگه بیشتر از این بهت.....آسیبی نمیزنم
(سونگمین)
چیزی نمیگه......حتی سرش رو هم پایین نمیندازه....فقط با چشمای پشیمون و اشکی به تویی که داری گریه میکنی نگاه میکنه
(جونگین)
بعد از اون اتفاق ترکش میکنی و هر چی بهت زنگ میزنه جواب نمیدی و از همه بدتر فهمیده بود بارداری و این باعث شده بود که بدجوری احساس پشیمونی کنه و مدام توی خلوتش اشک میریزه
۲۲.۵k
۱۸ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.