سکه ی طلایی پارت 15
خیلی نارحت بود. انگار خیلی دوستش داشت. برا همین تصمیم گرفتم کمکش کنم....
تهیونگ : ا/ت میشه بگی اسم پسره کیه؟
ا/ت: لی چان.. اون تو این ساختمون زندگی میکنه..
تهیونگ : حالا میزاری برم تو هم باید بری خونتون.. انشالله همه چیز درست میشه بینتون...
ا/ت کم کم ولم کرد و من سوار آسانسور شدم. از اونجایی که پسره اسم بازیگری رو آورد معلوم شد که اون بازیگره. برا همین برا خودم خواستم نقش بگیرم.
تهیونگ : سلام بچه ها...
جین: معلوم هست کجایی یک ساعت پیش بهت زنگ زدم گفتم بپر پایین الان میای؟
نامجون : عه جین تو هم باز گیر دادیا ... اشکال نداره تهیونگ بیا بشین این جین یکم هیجان داره...
تهیونگ: معلومه..
یونگی : جین خبر داری دیشب تو خواب به جونگ کوک فش میدادی....
جین : خواب نبودم که بیدار بودم چه جورم...
جونگ کوک : جین آخه مشکلت با من چیه توووو ؟
جین : مشکلم اینکه تو مشکلی نمیزاری بدرخشم همیشه میرینی تو درخششم...
جونگ کوک : به من چه خووو برو اکلیل بگیر بریز رو خودت تا بدرخشی....
جین : آخه خره چجوری کالین بریم رو خودم بخدا تو مغزت نخوده و..
کوک و جین در حال دعوا بودن. نوبت من شد عکس بگیرم. بعد عکس گرفتن سوار ماشین شدم و به سمت استودیو فیلم برداری رفتم تا با آقای کارگردان صحبت کنم....
تهیونگ : سلام آقای چا...
کارگردان : او آقای کیم چی شده اومدی اینورا...
تهیونگ : میخواستم درباره ی یک بازیگر تحقیق کنم...
کارگردان : کی هست؟
تهیونگ : اسمش لی چان هست میشناسی؟
کارگردان : او لی چان... آره اون توی فیلمی که میسازم حضور داره نقش اصلیه... خب چیکارش داری؟
تهیونگ : هیچی... فقط میخواستم بگم که منو میتونید تو فیلمتون راه بدید... هر نقشی باشه قبوله...
کارگردان : او... دیر رسیدی کل نقش ها گرفته شده اما تاشب خبرت میکنم... حالا چیشده که میخوای توی این فیلم باشی؟
تهیونگ : هیچی فقط هوس بازیگری کردم...
کارگردان : فعلا نقش ها تکمیله تا شب اگه تونستم برات نقش جور میکنم.... فقط گیریمر...
تهیونگ : من گیریمر شخصی خودمو دارم... الان باید برم فعلا
کارگردان : سلام برسون
رفتم سوار ماشین شدم.....
تهیونگ : ا/ت میشه بگی اسم پسره کیه؟
ا/ت: لی چان.. اون تو این ساختمون زندگی میکنه..
تهیونگ : حالا میزاری برم تو هم باید بری خونتون.. انشالله همه چیز درست میشه بینتون...
ا/ت کم کم ولم کرد و من سوار آسانسور شدم. از اونجایی که پسره اسم بازیگری رو آورد معلوم شد که اون بازیگره. برا همین برا خودم خواستم نقش بگیرم.
تهیونگ : سلام بچه ها...
جین: معلوم هست کجایی یک ساعت پیش بهت زنگ زدم گفتم بپر پایین الان میای؟
نامجون : عه جین تو هم باز گیر دادیا ... اشکال نداره تهیونگ بیا بشین این جین یکم هیجان داره...
تهیونگ: معلومه..
یونگی : جین خبر داری دیشب تو خواب به جونگ کوک فش میدادی....
جین : خواب نبودم که بیدار بودم چه جورم...
جونگ کوک : جین آخه مشکلت با من چیه توووو ؟
جین : مشکلم اینکه تو مشکلی نمیزاری بدرخشم همیشه میرینی تو درخششم...
جونگ کوک : به من چه خووو برو اکلیل بگیر بریز رو خودت تا بدرخشی....
جین : آخه خره چجوری کالین بریم رو خودم بخدا تو مغزت نخوده و..
کوک و جین در حال دعوا بودن. نوبت من شد عکس بگیرم. بعد عکس گرفتن سوار ماشین شدم و به سمت استودیو فیلم برداری رفتم تا با آقای کارگردان صحبت کنم....
تهیونگ : سلام آقای چا...
کارگردان : او آقای کیم چی شده اومدی اینورا...
تهیونگ : میخواستم درباره ی یک بازیگر تحقیق کنم...
کارگردان : کی هست؟
تهیونگ : اسمش لی چان هست میشناسی؟
کارگردان : او لی چان... آره اون توی فیلمی که میسازم حضور داره نقش اصلیه... خب چیکارش داری؟
تهیونگ : هیچی... فقط میخواستم بگم که منو میتونید تو فیلمتون راه بدید... هر نقشی باشه قبوله...
کارگردان : او... دیر رسیدی کل نقش ها گرفته شده اما تاشب خبرت میکنم... حالا چیشده که میخوای توی این فیلم باشی؟
تهیونگ : هیچی فقط هوس بازیگری کردم...
کارگردان : فعلا نقش ها تکمیله تا شب اگه تونستم برات نقش جور میکنم.... فقط گیریمر...
تهیونگ : من گیریمر شخصی خودمو دارم... الان باید برم فعلا
کارگردان : سلام برسون
رفتم سوار ماشین شدم.....
۲.۷k
۲۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.