عشق سخت پارت ۱۴
ویو سارینا
واقعا عجیب چشمای فلیکس قرمز شده بود
وقتی رقص تموم شد ، رفتم پیش فلیکس
سارینا: عشقم حالت خوبه؟؟
فلیکس: آره، میگم کم کم بریم دیگه
سارینا: باشه
از بقیه خداحافظی کردیم و رفتیم
تو راه هیچ حرفی نزدیم ولی از قیافش معلوم خیلی عصبانیه
آخه چرا؟؟ چون با اون مرده ، یونجون رقصیدم
تو همین فکرا بودم که از پنجره به بیرون نگا کردم
راه خونه رو نمیرفتی فکنم داریم میریم سمت جنگل(حقته چرا بچه رو اذیت میکنی)
رسیدیم به خونه کلبه ای
نویسنده: فلیکس پیاده شد و اومد در سمت سارینا رو باز کرد و سارینا رو براید استایل بغل کرد و برد سمت کلبه( خب دیگه بفهمید چی میشه عزیزانم🔞🔞🔞🔞🔞🔞)
ویو فلیکس
کلی خون داشت ازش میرفت ، نمیدونستم چیکار کنم
بخاطر همین به چانگبین ، هیونجین و لینو زنگ زدم
بعد نیم ساعت اومدن
چانگبین: چیکار کردی باهاش
فلیکس: م...من نمیخواستم اینجوری بشه
چانگبین: حالا که شده
واقعا عجیب چشمای فلیکس قرمز شده بود
وقتی رقص تموم شد ، رفتم پیش فلیکس
سارینا: عشقم حالت خوبه؟؟
فلیکس: آره، میگم کم کم بریم دیگه
سارینا: باشه
از بقیه خداحافظی کردیم و رفتیم
تو راه هیچ حرفی نزدیم ولی از قیافش معلوم خیلی عصبانیه
آخه چرا؟؟ چون با اون مرده ، یونجون رقصیدم
تو همین فکرا بودم که از پنجره به بیرون نگا کردم
راه خونه رو نمیرفتی فکنم داریم میریم سمت جنگل(حقته چرا بچه رو اذیت میکنی)
رسیدیم به خونه کلبه ای
نویسنده: فلیکس پیاده شد و اومد در سمت سارینا رو باز کرد و سارینا رو براید استایل بغل کرد و برد سمت کلبه( خب دیگه بفهمید چی میشه عزیزانم🔞🔞🔞🔞🔞🔞)
ویو فلیکس
کلی خون داشت ازش میرفت ، نمیدونستم چیکار کنم
بخاطر همین به چانگبین ، هیونجین و لینو زنگ زدم
بعد نیم ساعت اومدن
چانگبین: چیکار کردی باهاش
فلیکس: م...من نمیخواستم اینجوری بشه
چانگبین: حالا که شده
۳.۸k
۰۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.