*Love at a glance part4*
یهو بویِ الکل و سیگار خورد تو صورتم که حالم یخورده خراب شد ولی سریع قیافمو جمع کردمو با میسو رفتیم نشستیم رویه یکی از میزا که یکی از باریستا (اسم اون پرسنلی که تو بار کار میکنن) اومد تا سفارشارو بگیره من
ویسکی 40درصد سفارش دادم میسو ام همینطور سفارشارو دادیم و رفت داشتم با میسو صحبت میکردم که چشمم به میز روبه روم افتاد سریع دستمو گذاشتم رو صورتم
+ : وااییییی میسو بدبخت شدم
میسو : چرا چی شده
+ : وااااااااااییییی پسر عموم اینجاست
میسو : کو کجاست
+ : آیششش احمق نگاه نکن
میسو : آخ چرا میزنی تو سرم دیوونه
+ : چونکه احمقی
میسو : خیلی خب حالا چیکار کنیم بنظرت
+ : باید بدون اینکه مارو ببینه سریع از اینجا بریم
میسو : اوکی بلند شو پشت من بیا که نبینتت
+ : اوکی بریم
بلند شدیم با میسو بریم که یهو یکی صدام زد وااااااااااااااااایییی بدبخت شدم منو دید
- : عا خانم یونا؟
+ : بله.......یع...نی... س...س...ل...ا...ام جو...نگ...کوکا خ.....خ...و...ب..ی
- : سلام مرسی خوبم ولی فک کنم تو خوب نیستی(خندید)
+ : ا...ا..نه من خوبم عا اینجا چیکار میکنی (لبخند ضایع)
+ : خب این سواله منه ولی خب منو دوستام هر شب میایم اینجا حالا تو چرا اینجایی با این سر و وضع (یکم عصبی)
+ : ا...ا..چیزه... خب... میدونی چیه.....
آها منو دوستم اومده بودیم یکم قدم بزنیم آره (با استرس)
- : آها اونوقت تو بار قدم میزنن؟(داره خودشو کنترل میکنه که عصبانی نشه)
+ : آمممم..چیزه خب نه یعنی .... ما باید بریم فعلآ
داشتیم به سمت در میرفتیم که جونگکوک دستمو گرفت و کشید گفت
- : منو نپیچون من که بچه نیستم چیزی نفهمم (دور از تو قربونت برم 😂💔)
+ : آره خب که چیییی اومدم با دوستم خوش بگذرونم مشکلیه الآنم دلیلی نمیبینم که به کسی توضیح بدم( یکم بلندگفت)
- : خیلی خب پس به عمو یه زنگ بزنم ایرادی نداره (گوشیشو از جیبش در آورد)
+ : خیلی خب حالا چرا شلوغش میکنی درضمن من از کسی نمیترسم
- : معلومه (پوزخند)
+ : الآنم اگه اجازه بدید میخایم بریم بشینیم سر میزمون(تنه میزنه بهش)
+ : اه اه اه پسره احمق هول (هوی از خداتم باشه کفاصت😐💔) یکی نیست بگه آخه بتوچه که من اینجام تو چرا به قول خودت هرشب اینجایی (عصبی کیوت)
میسو : خیلی خب یونا حالا به اعصاب خودت مصلت (نمیدونم با کدوم س باید مینوشتم )باش نفس عمیق بکش(خنده)
+ : یاااااا اصن دیگه رد دادم
یهو باریستا نوشیدنیامونو آورد تشکر کردیم و شروع کردیم به خوردن نوشیدنیمون هین خوردن و صحبت کردن نگاهایه سنگینی رو خودم حس میکردم ولی خب توجهی نکردم و ادامه دادم به خوردن نوشیدنیم
بعد از چند لیوان خوردن میسو حسابی مست شده بود اما من نسبت به میسو کمتر خوردم و یخورده سرحال بودم داشتم نوشیدنیمو میخورم یهو یکی اومد کنارم و دستشو دور کمرم حلقه کردو و نزدیک صورتم
شد و خواست ببوستم که یهو بخش زمین شد سرمو بلند کردم و چشمم خورد به...........
خمارییییییی
های کیوتام ببخشید این مدت نبودم ولی الان اومدم که براتون بیشتر بزارم خوشحال میشم نظراتونو بهم بگید ❤️
شرایط =5تا لایک 3تا کامنت
ویسکی 40درصد سفارش دادم میسو ام همینطور سفارشارو دادیم و رفت داشتم با میسو صحبت میکردم که چشمم به میز روبه روم افتاد سریع دستمو گذاشتم رو صورتم
+ : وااییییی میسو بدبخت شدم
میسو : چرا چی شده
+ : وااااااااااییییی پسر عموم اینجاست
میسو : کو کجاست
+ : آیششش احمق نگاه نکن
میسو : آخ چرا میزنی تو سرم دیوونه
+ : چونکه احمقی
میسو : خیلی خب حالا چیکار کنیم بنظرت
+ : باید بدون اینکه مارو ببینه سریع از اینجا بریم
میسو : اوکی بلند شو پشت من بیا که نبینتت
+ : اوکی بریم
بلند شدیم با میسو بریم که یهو یکی صدام زد وااااااااااااااااایییی بدبخت شدم منو دید
- : عا خانم یونا؟
+ : بله.......یع...نی... س...س...ل...ا...ام جو...نگ...کوکا خ.....خ...و...ب..ی
- : سلام مرسی خوبم ولی فک کنم تو خوب نیستی(خندید)
+ : ا...ا..نه من خوبم عا اینجا چیکار میکنی (لبخند ضایع)
+ : خب این سواله منه ولی خب منو دوستام هر شب میایم اینجا حالا تو چرا اینجایی با این سر و وضع (یکم عصبی)
+ : ا...ا..چیزه... خب... میدونی چیه.....
آها منو دوستم اومده بودیم یکم قدم بزنیم آره (با استرس)
- : آها اونوقت تو بار قدم میزنن؟(داره خودشو کنترل میکنه که عصبانی نشه)
+ : آمممم..چیزه خب نه یعنی .... ما باید بریم فعلآ
داشتیم به سمت در میرفتیم که جونگکوک دستمو گرفت و کشید گفت
- : منو نپیچون من که بچه نیستم چیزی نفهمم (دور از تو قربونت برم 😂💔)
+ : آره خب که چیییی اومدم با دوستم خوش بگذرونم مشکلیه الآنم دلیلی نمیبینم که به کسی توضیح بدم( یکم بلندگفت)
- : خیلی خب پس به عمو یه زنگ بزنم ایرادی نداره (گوشیشو از جیبش در آورد)
+ : خیلی خب حالا چرا شلوغش میکنی درضمن من از کسی نمیترسم
- : معلومه (پوزخند)
+ : الآنم اگه اجازه بدید میخایم بریم بشینیم سر میزمون(تنه میزنه بهش)
+ : اه اه اه پسره احمق هول (هوی از خداتم باشه کفاصت😐💔) یکی نیست بگه آخه بتوچه که من اینجام تو چرا به قول خودت هرشب اینجایی (عصبی کیوت)
میسو : خیلی خب یونا حالا به اعصاب خودت مصلت (نمیدونم با کدوم س باید مینوشتم )باش نفس عمیق بکش(خنده)
+ : یاااااا اصن دیگه رد دادم
یهو باریستا نوشیدنیامونو آورد تشکر کردیم و شروع کردیم به خوردن نوشیدنیمون هین خوردن و صحبت کردن نگاهایه سنگینی رو خودم حس میکردم ولی خب توجهی نکردم و ادامه دادم به خوردن نوشیدنیم
بعد از چند لیوان خوردن میسو حسابی مست شده بود اما من نسبت به میسو کمتر خوردم و یخورده سرحال بودم داشتم نوشیدنیمو میخورم یهو یکی اومد کنارم و دستشو دور کمرم حلقه کردو و نزدیک صورتم
شد و خواست ببوستم که یهو بخش زمین شد سرمو بلند کردم و چشمم خورد به...........
خمارییییییی
های کیوتام ببخشید این مدت نبودم ولی الان اومدم که براتون بیشتر بزارم خوشحال میشم نظراتونو بهم بگید ❤️
شرایط =5تا لایک 3تا کامنت
۱.۱k
۱۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.