وقتی بیدار شدم❤️پارت۶
به تهیونگ زنگ زدم گفتم
که برای جشن آماده بشه و اون هم با وجود کار هایی که داشت برای جشن آماده شد
روز بعد تهیونگ بهم زنگ زد و گفت که برای چند ساعت دیگه آماده باشم قراره بیاد دنبالم
من آماده شدم یه لباس مشکی با یه کفش مشکی پوشیدم موهامو هم ساده بستم و یه میکاپ ساده هم کردم
یهو دیدم گوشیم زنگ میخوره
تهیونگ بود جواب دادم گفت که دم دره
وقتی رفتم بیرون یه لحظه نه حرف می زد نه چیزی فقط نگاه می کرد
تهیونگ:تو خیلی زیبا شدی تو دلش(اون فوقالعاده زیبا شده نمی تونم چشم ازش بردارم)
ا/ت خیلی ممنون تهیونگ توهم خیلی خوش تیپ شدی و رفتم سوار ماشین شدم
توی راه تهیونگ یه موزیک ملایم گذاشت احساس خوبی داشتم انکار حس نزدیکی میکردم با تهیونگ
بعد رسیدیم ویلای آنی جشن رو تو حیاط ویلا گرفته بود وقتی می خواستیم وارد شیم تهیونگ ازم خواست که دستش رو بگیرم دستش رو گرفتم وقتی وارد شدیم همه به مانگاه می کردن
دل آرام☘️
که برای جشن آماده بشه و اون هم با وجود کار هایی که داشت برای جشن آماده شد
روز بعد تهیونگ بهم زنگ زد و گفت که برای چند ساعت دیگه آماده باشم قراره بیاد دنبالم
من آماده شدم یه لباس مشکی با یه کفش مشکی پوشیدم موهامو هم ساده بستم و یه میکاپ ساده هم کردم
یهو دیدم گوشیم زنگ میخوره
تهیونگ بود جواب دادم گفت که دم دره
وقتی رفتم بیرون یه لحظه نه حرف می زد نه چیزی فقط نگاه می کرد
تهیونگ:تو خیلی زیبا شدی تو دلش(اون فوقالعاده زیبا شده نمی تونم چشم ازش بردارم)
ا/ت خیلی ممنون تهیونگ توهم خیلی خوش تیپ شدی و رفتم سوار ماشین شدم
توی راه تهیونگ یه موزیک ملایم گذاشت احساس خوبی داشتم انکار حس نزدیکی میکردم با تهیونگ
بعد رسیدیم ویلای آنی جشن رو تو حیاط ویلا گرفته بود وقتی می خواستیم وارد شیم تهیونگ ازم خواست که دستش رو بگیرم دستش رو گرفتم وقتی وارد شدیم همه به مانگاه می کردن
دل آرام☘️
۷.۸k
۰۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.