رییس من
رییس من
پارت 23
ویو شب
رفتم آماده شدم لباس تنگ نپوشیدم زیادم باز نبود عادی بود و میکاپ ساده خوشگل کردم(لباس ا.ت اسلاید اول و اسلاید دوم آرایش ا.ت) کوک اومد داخل اتاق
ا.ت:کوک.... میشه یه سوال کنم؟
کوک:اره،بگو
ا.ت:تو مافیا هستی؟
کوک:چی؟ نه بابا... چطور؟
ا.ت:دوس دختر داری؟
کوک:مضخرف نگو............. اره من دوس دختر داشتم که منو فقط بخواطر ثروت و پول میخواست ولی من دیگه هیچ وقت اونو ندیدم و نمیدونم چرا...
ا.ت:تو اونو کشتی؟
کوک: منظورت چیه من که مافیا نیستم.... ولی بهت نگفتم که.....
(تو گوش ا.ت گفت)دوستام مافیا هستن، نه؟
ا.ت:چی.... .چ.... چچچییییییی(داد)
کوک:از کجا حالا دیده بودی؟
ا.ت:بیا دنبالم
راوی
کوک رو برد اتاقش و کشو مخفی رو باز کرد
ا.ت:اینا چیه پس؟؟
کوک:تو بدون اجازه اومده بودی اتاقم؟ چرا؟ ها؟(آخرش با داد آروم )
ا.ت:تو دیشب مست بودی، نفهمیدی کجا بیدار شدی؟ هاننن؟
راوی
بعد یهو گوشی ا.ت زنگ خورد
ویو ا.ت
داشتم با کوک بحث میکردم که گوشیم زنگ خورد میا بود بلاخره اومد سئول
میا:سلام خوبی؟ من دیروز اومدم سئول میای خونم؟
ا.ت:سلام عزیزم، اره الان میام اونجا
میا:باشه پس خدافظ
ا.ت:باشه خدافظظظ
رفتم به کوک بگم که دیدم داره با یکی داره حرف میزنه صدای دختر بود منم از زمان استفاده کردم و چمدونم رو برداشتم(گیج نشید بچه ها اون موقع که کوک مس.ت بود و رو تخت ا.ت خوابید ا.ت چمدون خودشو جمع کرد) و رفتم بیرون و تاکسی گرفتم و رفتم خونه میا
ویو کوک دیدم گوشی ا.ت زنگ خورد میخواستم برم که گوشی منم زنگ خورد اهههه سوفیا بود
کوک:چته؟؟( سرد )
سوفیا:ددی دلم برات تنگ شده کی میشه منو جر بدی ددی؟
کوک:هر.زه بدبخت عمرن تو دوباره بیای اینجا بیشعور(گوشی قطع کرد )
ویو کوک
دیدم ا.ت نیست یاخدا کجا رفت پس یعنی یعنی... رفت.؟ عه ارپادش رو. جا گذاشت، اون حتما میاد اینجا تا ارپادش رو برداره
شرط
𝐥𝐢𝐤𝐞 10+
𝐂𝐨𝐦𝐦𝐞𝐧𝐭 13+
پارت 23
ویو شب
رفتم آماده شدم لباس تنگ نپوشیدم زیادم باز نبود عادی بود و میکاپ ساده خوشگل کردم(لباس ا.ت اسلاید اول و اسلاید دوم آرایش ا.ت) کوک اومد داخل اتاق
ا.ت:کوک.... میشه یه سوال کنم؟
کوک:اره،بگو
ا.ت:تو مافیا هستی؟
کوک:چی؟ نه بابا... چطور؟
ا.ت:دوس دختر داری؟
کوک:مضخرف نگو............. اره من دوس دختر داشتم که منو فقط بخواطر ثروت و پول میخواست ولی من دیگه هیچ وقت اونو ندیدم و نمیدونم چرا...
ا.ت:تو اونو کشتی؟
کوک: منظورت چیه من که مافیا نیستم.... ولی بهت نگفتم که.....
(تو گوش ا.ت گفت)دوستام مافیا هستن، نه؟
ا.ت:چی.... .چ.... چچچییییییی(داد)
کوک:از کجا حالا دیده بودی؟
ا.ت:بیا دنبالم
راوی
کوک رو برد اتاقش و کشو مخفی رو باز کرد
ا.ت:اینا چیه پس؟؟
کوک:تو بدون اجازه اومده بودی اتاقم؟ چرا؟ ها؟(آخرش با داد آروم )
ا.ت:تو دیشب مست بودی، نفهمیدی کجا بیدار شدی؟ هاننن؟
راوی
بعد یهو گوشی ا.ت زنگ خورد
ویو ا.ت
داشتم با کوک بحث میکردم که گوشیم زنگ خورد میا بود بلاخره اومد سئول
میا:سلام خوبی؟ من دیروز اومدم سئول میای خونم؟
ا.ت:سلام عزیزم، اره الان میام اونجا
میا:باشه پس خدافظ
ا.ت:باشه خدافظظظ
رفتم به کوک بگم که دیدم داره با یکی داره حرف میزنه صدای دختر بود منم از زمان استفاده کردم و چمدونم رو برداشتم(گیج نشید بچه ها اون موقع که کوک مس.ت بود و رو تخت ا.ت خوابید ا.ت چمدون خودشو جمع کرد) و رفتم بیرون و تاکسی گرفتم و رفتم خونه میا
ویو کوک دیدم گوشی ا.ت زنگ خورد میخواستم برم که گوشی منم زنگ خورد اهههه سوفیا بود
کوک:چته؟؟( سرد )
سوفیا:ددی دلم برات تنگ شده کی میشه منو جر بدی ددی؟
کوک:هر.زه بدبخت عمرن تو دوباره بیای اینجا بیشعور(گوشی قطع کرد )
ویو کوک
دیدم ا.ت نیست یاخدا کجا رفت پس یعنی یعنی... رفت.؟ عه ارپادش رو. جا گذاشت، اون حتما میاد اینجا تا ارپادش رو برداره
شرط
𝐥𝐢𝐤𝐞 10+
𝐂𝐨𝐦𝐦𝐞𝐧𝐭 13+
۴.۳k
۲۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.