پارت ۷
پارت ۷
ماه خونین
فلش بک :
ساکیکو در حالی که داشت تو حیاط به آسمون شب نگاه میکرد ناگهان برادرش وارد حیاط شد..
و کنار خواهرش نشست ،
ساکیکو : داداشی ؟
ساتورو: بله ؟
ساکیکو : میشه بهم یه قولی بدی 🥺
ساتورو : چه قولی
ساکیکو : که اگر همه ولم کردن تو ولم نمیکنی ..
ساتورو: قول میدم ..
ساکیکو: به برادرش یه لبخند زد و پرید تو بغلش
و مثل یه بچه گربه تو بغلش خوابش برد
پایان فلش بک
ساتورو ناراحت شد که به قولش عمل نکرد
و بعد از اتاق رفت ....
صبح
ساکیکو از خواب بیدار شد
رو میز اتاقش یه نامه بود
نامه رو باز کرد
____________
صبح بخیر کوچولو
من امروز باید برم به یه ماموریت و تو هم باید بری
هه هه
من پیشت نیستم
خب کوچولو مراقب خودت باش
از طرف داداشه خوشگلت ساتورو
____________________
خب خب
سریع فرمش رو تنش کرد
و صبحانه رو خورد ☕
و موهاش رو دم اسبی بست
سوار ماشین شدن
به یه زندان رسیدند
ایچیچی : طبق حرف های که مردم زدند یه تخم یا رحم یه هیولا بالا زندان بود
( من یادم نی چی گفت )
خلاصه ایچیچی تمام جزئیات رو گفت
وارد زندان شدند ..........
ماه خونین
فلش بک :
ساکیکو در حالی که داشت تو حیاط به آسمون شب نگاه میکرد ناگهان برادرش وارد حیاط شد..
و کنار خواهرش نشست ،
ساکیکو : داداشی ؟
ساتورو: بله ؟
ساکیکو : میشه بهم یه قولی بدی 🥺
ساتورو : چه قولی
ساکیکو : که اگر همه ولم کردن تو ولم نمیکنی ..
ساتورو: قول میدم ..
ساکیکو: به برادرش یه لبخند زد و پرید تو بغلش
و مثل یه بچه گربه تو بغلش خوابش برد
پایان فلش بک
ساتورو ناراحت شد که به قولش عمل نکرد
و بعد از اتاق رفت ....
صبح
ساکیکو از خواب بیدار شد
رو میز اتاقش یه نامه بود
نامه رو باز کرد
____________
صبح بخیر کوچولو
من امروز باید برم به یه ماموریت و تو هم باید بری
هه هه
من پیشت نیستم
خب کوچولو مراقب خودت باش
از طرف داداشه خوشگلت ساتورو
____________________
خب خب
سریع فرمش رو تنش کرد
و صبحانه رو خورد ☕
و موهاش رو دم اسبی بست
سوار ماشین شدن
به یه زندان رسیدند
ایچیچی : طبق حرف های که مردم زدند یه تخم یا رحم یه هیولا بالا زندان بود
( من یادم نی چی گفت )
خلاصه ایچیچی تمام جزئیات رو گفت
وارد زندان شدند ..........
۲.۱k
۰۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.