"پروانه خونی من"
"پروانه خونی من"
🎁پارت 65🎁
ویو ا/ت
ا/ت: چی؟یعنی چی؟م.من باید پریود میشدم ا.اما ن..نشدم
داشتم فکر میکردم که یکدفعه جونگکوک در زدو اومد داخل.
کوک: ا/تتتت
ا/ت: بله*کسل*
کوک: برای ما فردا قراره مهمون بیاد مجبوریم الان راه بیافتیم بریم خونه ی دوستم.
ا/ت: نههههه
کوک: تا نیم ساعت دیگه حاضر باش بیا پایین.زودددد*رفت*
دستامو محکم زدم روی میز.اهههه من تازه میخواستم فردا رو یجوری به پیچونم هعییی.
رفتم لباسامو عوض کردم و یکم ارایش کردمو رفتم پایین.البته بیشتر از نیم ساعت طول کشید😁.ولی خب به من چه؟اخه کی تو نیم ساعت حاضر میشه که من حاضر شم؟البته مهم نیست.جونگکوک با اخم نگام کردو گفت:
کوک: خوبه که گفتم نیم ساعته حاضر شو*اخم*
ا/ت: خب حالا مگه چیشده؟*کسل*
کوک: اوکی سوار شو بریم سریعع
ا/ت: باشه
سوار ماشین شدمو راه افتادیم.
حدود دو ساعت نیم توی راه بودی.
وقتی که رسیدیم دیگه شب شده بود باید صبح زودم بر می گشتیم چون عمه و دایی و خاله و عمو و بقیه داشتن میومدن بخاطر عروسی.
واییی حوصله ی مهمون داری ندارممم.
البته ی خوبی ای که داره اینکه همشون اینجا نیستن فقط خاله جونگکوک و عمو کوچیکش که هنوز ازدواج نکرده اینجا بود و ما زیاد با خاله و عموش رفت و امد نداشتیم.
نصف کسانی که میان خونه دارن و بعضی هاشونم میرن هتل اما چون خونه خیلی بزرگه و پر از اتاق هست بعضی هاشون دیگه نمیرن هتل.هوففففف حوصلشونو ندارممممم.
سه روز دیگه عروسیم هست و باید دو روز تحملشون کنم.هعییی خدایا بهم صبر بده.
اخه میدونین خیلی رومخن خیلییییی و فضولن حتی بعضی هاشونم از اینکه من اینجا هستم دوست ندارن و بدشون میاید.
ادامه دارد...
🎁پارت 65🎁
ویو ا/ت
ا/ت: چی؟یعنی چی؟م.من باید پریود میشدم ا.اما ن..نشدم
داشتم فکر میکردم که یکدفعه جونگکوک در زدو اومد داخل.
کوک: ا/تتتت
ا/ت: بله*کسل*
کوک: برای ما فردا قراره مهمون بیاد مجبوریم الان راه بیافتیم بریم خونه ی دوستم.
ا/ت: نههههه
کوک: تا نیم ساعت دیگه حاضر باش بیا پایین.زودددد*رفت*
دستامو محکم زدم روی میز.اهههه من تازه میخواستم فردا رو یجوری به پیچونم هعییی.
رفتم لباسامو عوض کردم و یکم ارایش کردمو رفتم پایین.البته بیشتر از نیم ساعت طول کشید😁.ولی خب به من چه؟اخه کی تو نیم ساعت حاضر میشه که من حاضر شم؟البته مهم نیست.جونگکوک با اخم نگام کردو گفت:
کوک: خوبه که گفتم نیم ساعته حاضر شو*اخم*
ا/ت: خب حالا مگه چیشده؟*کسل*
کوک: اوکی سوار شو بریم سریعع
ا/ت: باشه
سوار ماشین شدمو راه افتادیم.
حدود دو ساعت نیم توی راه بودی.
وقتی که رسیدیم دیگه شب شده بود باید صبح زودم بر می گشتیم چون عمه و دایی و خاله و عمو و بقیه داشتن میومدن بخاطر عروسی.
واییی حوصله ی مهمون داری ندارممم.
البته ی خوبی ای که داره اینکه همشون اینجا نیستن فقط خاله جونگکوک و عمو کوچیکش که هنوز ازدواج نکرده اینجا بود و ما زیاد با خاله و عموش رفت و امد نداشتیم.
نصف کسانی که میان خونه دارن و بعضی هاشونم میرن هتل اما چون خونه خیلی بزرگه و پر از اتاق هست بعضی هاشون دیگه نمیرن هتل.هوففففف حوصلشونو ندارممممم.
سه روز دیگه عروسیم هست و باید دو روز تحملشون کنم.هعییی خدایا بهم صبر بده.
اخه میدونین خیلی رومخن خیلییییی و فضولن حتی بعضی هاشونم از اینکه من اینجا هستم دوست ندارن و بدشون میاید.
ادامه دارد...
۱.۸k
۱۳ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.