PT16
راوی ویو
توراه ات گوشی دستش بودوته خیلی کنجکاو بود که ات داره تو گوشیش چیکار میکنه تهیونگ داشت تو گوشی ات رو میدید که
ات؛خوب بیا درست نگاه کن چرا اینطوری نگاه میکنی
تهیونگ خجالت کشیدوگفت؛دارم درست نگاه میکنم بعد سرشو گذاشت روشونه ات و داخل گوشیش رو دید تا وقتی که مطمئن شد تو گوشیش چیزای بدو بایه پسر چت نمیکنه
ته؛ات دوست پسر داری
ات؛نه چطور
ته؛همینطوری حالا چرا دوست پسر نداری
ات میخواست جواب بده ولی کوک
گفت؛خواستگار زیاد داره انقد که شمارش از دستم در رفتع فک کنم بالای ۵۰ یا۶۰ باشع
ته یه سوتی کشیدو
گفت؛ماشالله
کوک؛خب دیگع رسیدیم
پایان ویو راوی
ته وات؛اوکی
ات ویو
وقتی رسیدیم سریع پیاده شدمو وقتی تهیونگ پیاده شد سریع دستشو گرفتم وَ کشیدم سمت خودم
ته؛یا چیکار میکنی
ات؛واستا الا میگم کوک وقتی ماشین و پارک کردی بم زنگ بزن که مارو پیدا کنی و تو ته جواب سوالت بزن بریم خرید
کوک؛اوکی بای ته هواست به دستات باشه چون ممکنه دستات بشکنه چون هروقت ات میره خرید کلی خرید میکنه
ته؛اوکی
ات دست ته روکشیدم وَ رفتیم سمت یه پاساز بزرگ عررر چقد تینجارو دوست دارم*تو ذهنش*
ات؛خب ته بریم برای خرید لباس
ات،رفتیم یه هودی مشکی و سفیدبرا خودم گرفتم اونجا یه لباسای ست داشت به ته گفتم بره حساب کنه چون کلی لباس داشتم و این فروشگاه بیشتر لباس هایی که من داشتم رو داشت و اون لباسای ست که دیده بودم رو خریدم سه تا هودی که طرح ببری بود نارنجی باخطای سیاه و گوشای ببری داشت بدون اینکه اونا به فهمن خریدم چون میخواستم اون دوتا روسوپرایز کنم لباسارو گذاشتم تو کولمُ رفتم پیش ته که گوشیم زنگ خورد دیدم کوکه برداشتم جواب دادم
ات؛کوک ماتویه فروشگاهه.......
کوک؛من پشت سرتم پیدا کردنت کاره اسونی بود
ات؛ایش چرا میپری وسط حرفم
کوک؛خب تو چی داشتی میگفتی اها گفتی ما تویه فروشگاهه...... میدونم کدوم فروشگاهین
ات؛عیش
ته؛خب بریم سمت سینما
ات؛اوکی
رفتن سمت سینما وَ داشتن فیلم میدیدن که صحنه+۱۸ شد داشتن لباسای همو دمی اوردن وقتی دراوردن ته جلوچشمای ات و ات وقتی ته دستشو میخواست بزاره جلو چشای ات اتم بااون دستشو گذاشت رو چشای ته
که.........
*********
ببخشید این چند روز واقعا حال روحیم بده و ممکنه چند روز فعالیت نداشته باشم بازم ببخشید
شرط فالووربشین=۵۰
توراه ات گوشی دستش بودوته خیلی کنجکاو بود که ات داره تو گوشیش چیکار میکنه تهیونگ داشت تو گوشی ات رو میدید که
ات؛خوب بیا درست نگاه کن چرا اینطوری نگاه میکنی
تهیونگ خجالت کشیدوگفت؛دارم درست نگاه میکنم بعد سرشو گذاشت روشونه ات و داخل گوشیش رو دید تا وقتی که مطمئن شد تو گوشیش چیزای بدو بایه پسر چت نمیکنه
ته؛ات دوست پسر داری
ات؛نه چطور
ته؛همینطوری حالا چرا دوست پسر نداری
ات میخواست جواب بده ولی کوک
گفت؛خواستگار زیاد داره انقد که شمارش از دستم در رفتع فک کنم بالای ۵۰ یا۶۰ باشع
ته یه سوتی کشیدو
گفت؛ماشالله
کوک؛خب دیگع رسیدیم
پایان ویو راوی
ته وات؛اوکی
ات ویو
وقتی رسیدیم سریع پیاده شدمو وقتی تهیونگ پیاده شد سریع دستشو گرفتم وَ کشیدم سمت خودم
ته؛یا چیکار میکنی
ات؛واستا الا میگم کوک وقتی ماشین و پارک کردی بم زنگ بزن که مارو پیدا کنی و تو ته جواب سوالت بزن بریم خرید
کوک؛اوکی بای ته هواست به دستات باشه چون ممکنه دستات بشکنه چون هروقت ات میره خرید کلی خرید میکنه
ته؛اوکی
ات دست ته روکشیدم وَ رفتیم سمت یه پاساز بزرگ عررر چقد تینجارو دوست دارم*تو ذهنش*
ات؛خب ته بریم برای خرید لباس
ات،رفتیم یه هودی مشکی و سفیدبرا خودم گرفتم اونجا یه لباسای ست داشت به ته گفتم بره حساب کنه چون کلی لباس داشتم و این فروشگاه بیشتر لباس هایی که من داشتم رو داشت و اون لباسای ست که دیده بودم رو خریدم سه تا هودی که طرح ببری بود نارنجی باخطای سیاه و گوشای ببری داشت بدون اینکه اونا به فهمن خریدم چون میخواستم اون دوتا روسوپرایز کنم لباسارو گذاشتم تو کولمُ رفتم پیش ته که گوشیم زنگ خورد دیدم کوکه برداشتم جواب دادم
ات؛کوک ماتویه فروشگاهه.......
کوک؛من پشت سرتم پیدا کردنت کاره اسونی بود
ات؛ایش چرا میپری وسط حرفم
کوک؛خب تو چی داشتی میگفتی اها گفتی ما تویه فروشگاهه...... میدونم کدوم فروشگاهین
ات؛عیش
ته؛خب بریم سمت سینما
ات؛اوکی
رفتن سمت سینما وَ داشتن فیلم میدیدن که صحنه+۱۸ شد داشتن لباسای همو دمی اوردن وقتی دراوردن ته جلوچشمای ات و ات وقتی ته دستشو میخواست بزاره جلو چشای ات اتم بااون دستشو گذاشت رو چشای ته
که.........
*********
ببخشید این چند روز واقعا حال روحیم بده و ممکنه چند روز فعالیت نداشته باشم بازم ببخشید
شرط فالووربشین=۵۰
۱۹.۸k
۰۸ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.