کاور.... من میخوام خودمو بکشمممم
کاور.... من میخوام خودمو بکشمممم
من این منطق از انیمه روووو... اهم ولش
اصن اینارو ولششش، من پارت دادمممم🗿💔
🗿👍🏻🗿👍🏻🗿👍🏻🗿👍🏻🗿👍🏻🗿👍🏻🗿👍🏻🗿👍🏻
موضوع: گشت زنی با برو بچ هایه تومان و تنجیکو🥲
خب ببینین اینجا ا.ت رل ایزانا(مح🗿👍🏻) هست و داداشه سویا و ناهویا(بی ربطیش منو بکشته🗿🗿🗿)
اوکی زر بسه(منی که هردفعه بخاطر زر زدن جا برا خوده سناریو کم میارم...) راستی اینا تک پارتین که ممکنه به چند پارت برسه🗿🗿
*توجهههههه: اینده اخرع*
بلیمممممم
....................................................................
صدایه بوق موتوره مایکی میومد که نشون میداد بیا و مارو منتظر نزار
توهم سریع رژه لب نود رو زدی و رفتی(اون نود که عکسه منحرفانست نه 90هم نه، به رژ کمرنگ میگن نود) سریع رفتی پایین و دیدی سویا کلی سرت غر میزنه... خلاصه تو سوار موتور شدی و به همراه بقیه میرین سمته کوه...(راستی من میدونم اینده اخر تنجیکو نداریم و همه تو تومانن، منظورم از تنجیکو کسایین که قبلن داخل تنجیکو بودن چون حوصله نداشتم گفتم)
ا.ت: مایکی و ایزانا.. میشه یکم اروم تر برین تا ماهم برسیم عزیزاننن؟
بقیه: دیقن...
مایکی: زن داداش میشه تو تند تر بیاییی؟ من تواناییه انقد اروم رفتن مث تورو ندارم
ا.ت: یبار دیه بهم بگو برادر زن تا از موتور پرت شی پایین جغلههههههه
مایکی که همزمان دورایاکی کوف میکرد*: چشم، زن دادا
*ا.ت که رنگش مث لبو بود*
دراکن: مایکی اگه الان از شدت خجالت سکته کنه ایزانا کفنت کرده هااا😂
ناهویا : میشه خواهره کوچیکمو ول کنین کثافتا؟*لبخند و تیک عصبی*
ران: فانوسن اینو راس میگه، ا.ت بدبختو ول کنین..
ریندو: هی آنیکی داری از عشقت ناهویا پشتیبانی میکنی؟*نیشخند کفیث*
ران: هرهرهر.. تو خودت رلت سویاست چه شکری میخوری؟
*رین که لال شد*
*سویا که میخواست گریه کنه🗿*
*بقیه که خدا خدا میکردن گریش نگیرع*
~چندی بعد... رسیدین~
ا.ت: عحححححح دیر رسیدیم، خورشید غروب کردو من عکس نگرفتممممم*ناراحته کاوایی*
*ایزانا سرتو ناز کرد*(ایشش.. حال کنین مح نازتون میکنم🗿): خب بمونه دفعه بعد...
مایکی: ولی میتونی از طلوع افتاب عکس بگیری ا.ت ژون
اینوپی: مایکی نگو شبم اینجاییم...
مایکی: دیقن عصیصم🗿👍🏻💔
کوکو: اینوپی اگه سردت شد میتونی در بغله من بخوابی🗿👍🏻
دراکن: دیوثه کفیث🗿
کوکو: به من ربطی نداره که اما چان به تو پا نمیده🗿👍🏻💔
اینوپی: کوکو بجایه بغل کردن من بیا اینو بخور... الله اکبر 🗿
دراکن: کوکو یبار دیه اسمه امارو بیار تا خفت کنممم
کوکو: چشم دراکن جون💔🗿
کوکو: عه اینوپی تا دیشب ددی...
اینوپی دهنشو گرف*: ببند دیوث
*از ان ور هم مایکی چندتا از دورایاکی هایه ا.ت رو کش رف**بقیه که فاتحه مایکیو خوندن*
/برا ادامه نظرات۲۸و لایکا 38🫰🖤🥲/
من این منطق از انیمه روووو... اهم ولش
اصن اینارو ولششش، من پارت دادمممم🗿💔
🗿👍🏻🗿👍🏻🗿👍🏻🗿👍🏻🗿👍🏻🗿👍🏻🗿👍🏻🗿👍🏻
موضوع: گشت زنی با برو بچ هایه تومان و تنجیکو🥲
خب ببینین اینجا ا.ت رل ایزانا(مح🗿👍🏻) هست و داداشه سویا و ناهویا(بی ربطیش منو بکشته🗿🗿🗿)
اوکی زر بسه(منی که هردفعه بخاطر زر زدن جا برا خوده سناریو کم میارم...) راستی اینا تک پارتین که ممکنه به چند پارت برسه🗿🗿
*توجهههههه: اینده اخرع*
بلیمممممم
....................................................................
صدایه بوق موتوره مایکی میومد که نشون میداد بیا و مارو منتظر نزار
توهم سریع رژه لب نود رو زدی و رفتی(اون نود که عکسه منحرفانست نه 90هم نه، به رژ کمرنگ میگن نود) سریع رفتی پایین و دیدی سویا کلی سرت غر میزنه... خلاصه تو سوار موتور شدی و به همراه بقیه میرین سمته کوه...(راستی من میدونم اینده اخر تنجیکو نداریم و همه تو تومانن، منظورم از تنجیکو کسایین که قبلن داخل تنجیکو بودن چون حوصله نداشتم گفتم)
ا.ت: مایکی و ایزانا.. میشه یکم اروم تر برین تا ماهم برسیم عزیزاننن؟
بقیه: دیقن...
مایکی: زن داداش میشه تو تند تر بیاییی؟ من تواناییه انقد اروم رفتن مث تورو ندارم
ا.ت: یبار دیه بهم بگو برادر زن تا از موتور پرت شی پایین جغلههههههه
مایکی که همزمان دورایاکی کوف میکرد*: چشم، زن دادا
*ا.ت که رنگش مث لبو بود*
دراکن: مایکی اگه الان از شدت خجالت سکته کنه ایزانا کفنت کرده هااا😂
ناهویا : میشه خواهره کوچیکمو ول کنین کثافتا؟*لبخند و تیک عصبی*
ران: فانوسن اینو راس میگه، ا.ت بدبختو ول کنین..
ریندو: هی آنیکی داری از عشقت ناهویا پشتیبانی میکنی؟*نیشخند کفیث*
ران: هرهرهر.. تو خودت رلت سویاست چه شکری میخوری؟
*رین که لال شد*
*سویا که میخواست گریه کنه🗿*
*بقیه که خدا خدا میکردن گریش نگیرع*
~چندی بعد... رسیدین~
ا.ت: عحححححح دیر رسیدیم، خورشید غروب کردو من عکس نگرفتممممم*ناراحته کاوایی*
*ایزانا سرتو ناز کرد*(ایشش.. حال کنین مح نازتون میکنم🗿): خب بمونه دفعه بعد...
مایکی: ولی میتونی از طلوع افتاب عکس بگیری ا.ت ژون
اینوپی: مایکی نگو شبم اینجاییم...
مایکی: دیقن عصیصم🗿👍🏻💔
کوکو: اینوپی اگه سردت شد میتونی در بغله من بخوابی🗿👍🏻
دراکن: دیوثه کفیث🗿
کوکو: به من ربطی نداره که اما چان به تو پا نمیده🗿👍🏻💔
اینوپی: کوکو بجایه بغل کردن من بیا اینو بخور... الله اکبر 🗿
دراکن: کوکو یبار دیه اسمه امارو بیار تا خفت کنممم
کوکو: چشم دراکن جون💔🗿
کوکو: عه اینوپی تا دیشب ددی...
اینوپی دهنشو گرف*: ببند دیوث
*از ان ور هم مایکی چندتا از دورایاکی هایه ا.ت رو کش رف**بقیه که فاتحه مایکیو خوندن*
/برا ادامه نظرات۲۸و لایکا 38🫰🖤🥲/
۲۸.۷k
۲۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.