تک پارتی شوگا
سلام من ا.ت هستم سه سال با یونگی ازدواج گردم ی دختر ۵ ماه داریم ولی این روزا یونگی نسبت به من خیلی کم توجه شده خیلی ناراحتم توی همین فکرا بودم که در خونه باز شد یونگی اومد
ا.ت= سلام یونگی خوش اومدی
یونگی=ممنون
ا.ت= گشنت نیست
یونگی = نه بیرون غذا خوردم میرم بخوابم
ا.ت= باشه شب بخیر
بدون اینکه جواب منا بده رفت توی اتاق و درو بست منم خودم روبا یونا مشغول کردم بهش شیر دادم و خوابدندمش رفتم به طرف اتاق یونا و گذاشتمش توی تختش اومدم بیرون و به طرف اتاق خودم راه افتادم در رو باز کردن دیدم یونگی بیداره داره داره با گوشیش ور میره و لبخند میزنه
ا.ت= نخوابیدی یونگی
یونگی = نه دیگه داشتم میخوابیدم
بعد گوشیش رو خاموش کرد گذاشت اون ور و به پهلو اون ور من خوابید
منم به پهلو اون ورش خوابیدم فردا صبح بیدار شدم دیدم یونگی نیست دیدم صدای گریه یونا داره میاد رفتم اتاقش و نزدیک تختش شدم دیدم داره توی تب میسوزه خیلی نگران شدم برداشتم و رفتم طرف اتاقم زا عجله زنگ زدم به گوشی یونگی ولی جواب نمیداد برای بار پنجم زنگ زدم که جواب داد
ا.ت= الو یونگی کجایی شما
رزی= الو تو باید زن یونگی باشی درسته
ا.ت= آره یونگی همسر منه شما
رزي = من رزی عشق جدید یونگی بزار بهت قشنگ بگم اون دیگه به تو علاقه ای نداره منو دوست داره بهتره دیگه دوروبرش نبینمت جانم عشقم دارم میام حموم ببین من کاری ندارم الان یونگی حموم و داره منو صدا میکنه تا با عشقش حموم کنه
با یان حرفش گوشی از دستم افتاد ولی با صدای یونا به خودم اومدم زنگ زدم جیمین
جیمین= الو سلام ا.ت چه خبر
ا.ت= جیمین خواهش میکنم خودت رو برسون یونا تب داره
جیمین= چی میگی ا.ت یونگی کجاست باشه خودم رو میرسونم
بعد گوشی رو قطع کرد و من سری هم خودم رو هم یونارو حاضر کردم که بعداز نیم ساعت جیمین رسید از خونه اومدم بیرون و. سوار ماشین شدم نمیدونم چجوری به بیمارستان رسیدم خودم رو فقد به دکتر رسوندم
ا.ت= دکتر خواهش میکنم دخترم داره توی تب میسوزه کمکم کنید
دکتر= خانم آروم باشید تبش از کی شروع شده
ا.ت= امروز بیدار شدم دیدم داره توی تب میسوزه
دکتر یونارو از من گرفت و داد به پرستار و ی چیزایی به پرستار گفت و پرستار به طرف یکی از اتاق ها رفت
بچه ها این فیک نیست تک پارتی ولی چون جا نمیشه مجبورم هر چندتا شد بنویسم ولی شما بدونید تک پارتی
درخواست یکی از عزیزان هست
ا.ت= سلام یونگی خوش اومدی
یونگی=ممنون
ا.ت= گشنت نیست
یونگی = نه بیرون غذا خوردم میرم بخوابم
ا.ت= باشه شب بخیر
بدون اینکه جواب منا بده رفت توی اتاق و درو بست منم خودم روبا یونا مشغول کردم بهش شیر دادم و خوابدندمش رفتم به طرف اتاق یونا و گذاشتمش توی تختش اومدم بیرون و به طرف اتاق خودم راه افتادم در رو باز کردن دیدم یونگی بیداره داره داره با گوشیش ور میره و لبخند میزنه
ا.ت= نخوابیدی یونگی
یونگی = نه دیگه داشتم میخوابیدم
بعد گوشیش رو خاموش کرد گذاشت اون ور و به پهلو اون ور من خوابید
منم به پهلو اون ورش خوابیدم فردا صبح بیدار شدم دیدم یونگی نیست دیدم صدای گریه یونا داره میاد رفتم اتاقش و نزدیک تختش شدم دیدم داره توی تب میسوزه خیلی نگران شدم برداشتم و رفتم طرف اتاقم زا عجله زنگ زدم به گوشی یونگی ولی جواب نمیداد برای بار پنجم زنگ زدم که جواب داد
ا.ت= الو یونگی کجایی شما
رزی= الو تو باید زن یونگی باشی درسته
ا.ت= آره یونگی همسر منه شما
رزي = من رزی عشق جدید یونگی بزار بهت قشنگ بگم اون دیگه به تو علاقه ای نداره منو دوست داره بهتره دیگه دوروبرش نبینمت جانم عشقم دارم میام حموم ببین من کاری ندارم الان یونگی حموم و داره منو صدا میکنه تا با عشقش حموم کنه
با یان حرفش گوشی از دستم افتاد ولی با صدای یونا به خودم اومدم زنگ زدم جیمین
جیمین= الو سلام ا.ت چه خبر
ا.ت= جیمین خواهش میکنم خودت رو برسون یونا تب داره
جیمین= چی میگی ا.ت یونگی کجاست باشه خودم رو میرسونم
بعد گوشی رو قطع کرد و من سری هم خودم رو هم یونارو حاضر کردم که بعداز نیم ساعت جیمین رسید از خونه اومدم بیرون و. سوار ماشین شدم نمیدونم چجوری به بیمارستان رسیدم خودم رو فقد به دکتر رسوندم
ا.ت= دکتر خواهش میکنم دخترم داره توی تب میسوزه کمکم کنید
دکتر= خانم آروم باشید تبش از کی شروع شده
ا.ت= امروز بیدار شدم دیدم داره توی تب میسوزه
دکتر یونارو از من گرفت و داد به پرستار و ی چیزایی به پرستار گفت و پرستار به طرف یکی از اتاق ها رفت
بچه ها این فیک نیست تک پارتی ولی چون جا نمیشه مجبورم هر چندتا شد بنویسم ولی شما بدونید تک پارتی
درخواست یکی از عزیزان هست
۱۱.۴k
۰۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.