♥پارت آخر♥

♥پارت آخر♥
خودمو مرتب کردم و دستاشو باز کردم
س/ک: بهتره بریم 😊
یکی از مامورا اومد احترام گذاشت
کیم: ب تو احترام گذاشت تو کی هستی 😳
س/ک: خب میخایی درسو ادامه بدی یا خانندگی رو راستی گواهی نامع گرفتی😁
کیم: خانندگی اره گرفتم ی سوال چرا وقتی بهت دست میزد چیزی نگفتی😒
س/ک: نمیدونم خشکم زده بود 😞
کیم: میری ایران 😕
س/ک: با جازه اتون من کارم تموم شده 😊
کیم: آخه من دوست دارم 😓
س/ک: دوست داشتن مهم نیس باید عاشق شدی راستی نگفتم ی آرمی ام 😁
هیچی نگفت و سوار ماشین پلیس شد و رفت بدون خداحافظی منم برگشتم خونه و وسایلمو جمع کردم و ی بلیط واس آخر شب گرفتم ب مدیر دانشگاه زنگ زدم
س/ک: الو سلام 😊
مدیر: سلام 😍
س/ک: من کارام تموم شد ممنون کمک هاتون دارم برمیگردم ایران گفتم ازتون خداحافظی کنم😊
مدیر: برو ب سلامت 😁
دو دل بودم زنگ بزنم کیم یا ن زمان رفتن فرا رسیدم خونه تحویل دادم رفتم فرودگاه زنگ زدم کیم
س/ک: الو سلام 😊
کیم: سلام 😕
س/ک: من دارم میرم گفتم ازتون خداحافظی کنم 😁
کیم: چرا با این عجله 😞
س/ک: خب کارام تموم شده دلمم واس ایران و خانواده ام تنگ شده حتما کنسرت بزارین توی ایران 😊
کیم: چشم منو حلال کن زحمت دادم بهت😞
س/ک: ن بابا وضیفه ام بود میبینمتون 😁
قطع کرد بدون خداحافظی ساکمو تحویل دادمو سوار هواپیما شدم و هدفن گذاشتم روی گوشم و استراحت کردم
پایان