پارت 23
شوگا ویو
یه دسته گل گرفتمو رفتم سمت همون ساختمون در زدم یه پیرزن درو باز کرد
-ع..عه سلام ات اینجاست؟؟
زن:ات کیه؟؟عه چه گل قشنگی برای من گرفتین؟؟
-این چیزه عه
تا اومدم زر بزنم گل رو از دستم گرفت برد تو درو بست ....وادفاخخخخخخ:/
حالا ات رو چه جوری پیدا کنم؟؟
ات ویو
یه سایت دوستیابی پیدا کرده بودم و با به دختره دوست شده بودم اسمش امیلی بود امروز مخایم بریم پیشش لباسامون پوشیدیم و رفتیم سمت ادرس جای پرتی بود در زدیم یه پسره اومد
+چیزه امیلی اینجاست؟؟
پسر:ارا بیاین تو
رفتیم نشستیم رو صندلی ها که یچیزی مثل کمربند اهنی بسته شد دورمون وات
لیسا؛عه این چیههه
یه مرده با لبخند چندشی اومد سمتمون
مرد:چیه فکر کردی من امیلیم؟؟هع چه زود گول خوردی...نظرت چیه یکم باهم خوشبگذرونیم؟
میا:چی نه عئضییی مارو ول کننننن
مرد:،هع به همین خیال باش....
یه دسته گل گرفتمو رفتم سمت همون ساختمون در زدم یه پیرزن درو باز کرد
-ع..عه سلام ات اینجاست؟؟
زن:ات کیه؟؟عه چه گل قشنگی برای من گرفتین؟؟
-این چیزه عه
تا اومدم زر بزنم گل رو از دستم گرفت برد تو درو بست ....وادفاخخخخخخ:/
حالا ات رو چه جوری پیدا کنم؟؟
ات ویو
یه سایت دوستیابی پیدا کرده بودم و با به دختره دوست شده بودم اسمش امیلی بود امروز مخایم بریم پیشش لباسامون پوشیدیم و رفتیم سمت ادرس جای پرتی بود در زدیم یه پسره اومد
+چیزه امیلی اینجاست؟؟
پسر:ارا بیاین تو
رفتیم نشستیم رو صندلی ها که یچیزی مثل کمربند اهنی بسته شد دورمون وات
لیسا؛عه این چیههه
یه مرده با لبخند چندشی اومد سمتمون
مرد:چیه فکر کردی من امیلیم؟؟هع چه زود گول خوردی...نظرت چیه یکم باهم خوشبگذرونیم؟
میا:چی نه عئضییی مارو ول کننننن
مرد:،هع به همین خیال باش....
۶.۹k
۱۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.