نور مآه
پارت:3
____________________
ویو ادمین:
جونکوگ و ا.ت خوب گرم گرفته بودناا
جونکوگ:باشه حالا نمیری
ا.ت:گگگگ
جونکوگ:زود بیا خونه
ا.ت:باشه ولی اسمت رو بهم بگووو
جونکوگ:جونکوگ
ا.ت:اوووه چه اسمییی
___________________
ویو ا.ت:
رفتم سمت جین که اومده بود دنبالم سوار ماشین که یهو یاد قدیم افتادم و رفتم تو فکر
__________________
پرش زمانی به قدیم و ویو جونکوگ:
رفته بودم بیرون یه دختر ناناص دیدم که داشت تاب بازی میکرد موقعه نصف شب....
رفتم از تو ماشین ماده بیهوش کننده رو بر داشتم با دستمال رفتم سمت دختره و بیهوشش کردم
جونکوگ:اه لعنتی چرا درصد بیهوشیش رو نخوندم..
ا.ت:(به هوش اومده)من اینجا چیکار میکنم؟
جونکوگ:امم تو..دوست دختر منی
ا.ت:اسمت چیه حالا؟..
جونکوگ:اممممم ددی..(خاک برسرم چه چیزا به ذهنم میاد)
ا.ت:آها ددی من گشنمه..(خاک بر سرمم)
جونکوگ:باشه بیبی(من محو میشم خودافظ)
جونکوگ با خودش گفت:کارینا رو چیکار کنم...
____________________
ویو ادمین:
جونکوگ و ا.ت خوب گرم گرفته بودناا
جونکوگ:باشه حالا نمیری
ا.ت:گگگگ
جونکوگ:زود بیا خونه
ا.ت:باشه ولی اسمت رو بهم بگووو
جونکوگ:جونکوگ
ا.ت:اوووه چه اسمییی
___________________
ویو ا.ت:
رفتم سمت جین که اومده بود دنبالم سوار ماشین که یهو یاد قدیم افتادم و رفتم تو فکر
__________________
پرش زمانی به قدیم و ویو جونکوگ:
رفته بودم بیرون یه دختر ناناص دیدم که داشت تاب بازی میکرد موقعه نصف شب....
رفتم از تو ماشین ماده بیهوش کننده رو بر داشتم با دستمال رفتم سمت دختره و بیهوشش کردم
جونکوگ:اه لعنتی چرا درصد بیهوشیش رو نخوندم..
ا.ت:(به هوش اومده)من اینجا چیکار میکنم؟
جونکوگ:امم تو..دوست دختر منی
ا.ت:اسمت چیه حالا؟..
جونکوگ:اممممم ددی..(خاک برسرم چه چیزا به ذهنم میاد)
ا.ت:آها ددی من گشنمه..(خاک بر سرمم)
جونکوگ:باشه بیبی(من محو میشم خودافظ)
جونکوگ با خودش گفت:کارینا رو چیکار کنم...
۱.۱k
۱۸ مهر ۱۴۰۳