پارت 3
باشه عزیزم جلوی در منتظر باشید
رفتیم جلوی در یونجی رو گذاشتم روی صندلی عقب کمربند کودکش رو بستم یه صدایی اومد رفتم جلوی در چند نفر بودن انگار فن بودن بهم چند تا گل دادن خیلی بوی خوبی داشتن ولی سرم یکم گیج میرفت رفتم سمت ماشین که یونجی رو ندیدم یه لحظه خیلی ترسیدم صدای ماشین از اونور اومد ولی من بی هوش شدم
از زبان جیهوپ
لباسام رو پوشیدم یکم طول کشید رفتم پایین تا بیشتر
ا/ت رو منتظر نذارم رفتم پایین ولی ا/ت اونجا نبود یونجی هم نبود همه جای خونه رو گشتم ولی نبودن به گوشی ا/ت زنگ زدم که صدا از داخل ماشین اومد گوشی رو قطع کردم رفتم پیش نگهبان تا ازش بپرسم
ا/ت کجا رفت ولی اونم سرجاش نبود دیگه داشتم میترسیدم
ا/ت ویو
چشام رو باز کردم توی یه جای تاریک و ترسناک بودم از جام بلند شدم ببخشید کسی اونجا نیست هییی این در رو باز کنید هوسوک اونجایی یونجی کجاست هییی
در باز شد و سه تا مرد اومدن داخل من رو گرفتن و بردن یه جایی انداختنم زمین دستام یکم درد گرفت سرم رو بالا گرفتم که مردی میانسال و ترسناک دیدم
مرده پس زن جانگ هوسوک تویی
ا/ت من کجام تو کی هستی
مرده من یعنی میخوای بدونی من کی هستم من جونگ هوان بو هستم سردسته هیتر ها و کسی که میتونه تو و به یه جا اشاره کرد اونو بکشه دیدی یه مرده روی یونجی اسلحه کشیده زود دویدی سمتش و یونجی رو توی بغلت گرفتی
ا/ت ل لطفا ولم کنید بزارید برم من من هیچ کاری نکردم
هوان درسته ولی تو زن جانگ هوسوکی شاید خطایی که کردی این باشه ببریدش بازم منو بردن و انداختن توی اون اتاق تاریک گوشیم یا چیز دیگه ای همراهم نبود میخواستم گریه کنم به یونجی نگاه کردم که مثل فرشته ها خوابیده بود پیشونیش رو بوسیدم نترس دخترم پدرت ما رو نجات میده مطمئنم
هوسوک ویو
یعنی چی یعنی چی نمیدونین کجاست ها
پلیس آقا ما ماشین شون رو توی جنگل پيدا کردیم اما هیچ اثری از اونا توی جنگل یا مناطق اطرافش نبود
اصلا بهم مربوط نیست همه جا رو بگردین من ازتون دخترم و زنم رو میخوام فهمیدید عصبی دستی توی موهام کشیدم چرا چرا باید بخاطر شغلم اونا باید آسیب ببینند چرا ها چراااااااااااااااا
نامجون هوسوک آروم باش ما اونا رو پيدا میکنیم
هوسوک چطور چطور آروم باشم ها چطور این رو میگی ا/ت و یونجی من نمیدونم حتی کجان پلیس ها هم 5 ساعته نتونستن پیداش کنند من چطور میتونم آروم باشم من حتی نمیدونم حالشون خوبه یا نه هیچ کس نمیتونست چیزی بگه چون همه از ترس لال شده بودن هیچ کس تاحالا جیهوپ رو اینقدر عصبانی ندیده بود از طرفی شوگا هم خیلی دنبال یونجی و ا/ت میگشت چون اون دوست دوران بچگی ا/ت بود و یونجی رو هم دختر خودش میدونست
هوسوک از جاش بلند شد و رفت بیرون سوار ماشین شد
رفتیم جلوی در یونجی رو گذاشتم روی صندلی عقب کمربند کودکش رو بستم یه صدایی اومد رفتم جلوی در چند نفر بودن انگار فن بودن بهم چند تا گل دادن خیلی بوی خوبی داشتن ولی سرم یکم گیج میرفت رفتم سمت ماشین که یونجی رو ندیدم یه لحظه خیلی ترسیدم صدای ماشین از اونور اومد ولی من بی هوش شدم
از زبان جیهوپ
لباسام رو پوشیدم یکم طول کشید رفتم پایین تا بیشتر
ا/ت رو منتظر نذارم رفتم پایین ولی ا/ت اونجا نبود یونجی هم نبود همه جای خونه رو گشتم ولی نبودن به گوشی ا/ت زنگ زدم که صدا از داخل ماشین اومد گوشی رو قطع کردم رفتم پیش نگهبان تا ازش بپرسم
ا/ت کجا رفت ولی اونم سرجاش نبود دیگه داشتم میترسیدم
ا/ت ویو
چشام رو باز کردم توی یه جای تاریک و ترسناک بودم از جام بلند شدم ببخشید کسی اونجا نیست هییی این در رو باز کنید هوسوک اونجایی یونجی کجاست هییی
در باز شد و سه تا مرد اومدن داخل من رو گرفتن و بردن یه جایی انداختنم زمین دستام یکم درد گرفت سرم رو بالا گرفتم که مردی میانسال و ترسناک دیدم
مرده پس زن جانگ هوسوک تویی
ا/ت من کجام تو کی هستی
مرده من یعنی میخوای بدونی من کی هستم من جونگ هوان بو هستم سردسته هیتر ها و کسی که میتونه تو و به یه جا اشاره کرد اونو بکشه دیدی یه مرده روی یونجی اسلحه کشیده زود دویدی سمتش و یونجی رو توی بغلت گرفتی
ا/ت ل لطفا ولم کنید بزارید برم من من هیچ کاری نکردم
هوان درسته ولی تو زن جانگ هوسوکی شاید خطایی که کردی این باشه ببریدش بازم منو بردن و انداختن توی اون اتاق تاریک گوشیم یا چیز دیگه ای همراهم نبود میخواستم گریه کنم به یونجی نگاه کردم که مثل فرشته ها خوابیده بود پیشونیش رو بوسیدم نترس دخترم پدرت ما رو نجات میده مطمئنم
هوسوک ویو
یعنی چی یعنی چی نمیدونین کجاست ها
پلیس آقا ما ماشین شون رو توی جنگل پيدا کردیم اما هیچ اثری از اونا توی جنگل یا مناطق اطرافش نبود
اصلا بهم مربوط نیست همه جا رو بگردین من ازتون دخترم و زنم رو میخوام فهمیدید عصبی دستی توی موهام کشیدم چرا چرا باید بخاطر شغلم اونا باید آسیب ببینند چرا ها چراااااااااااااااا
نامجون هوسوک آروم باش ما اونا رو پيدا میکنیم
هوسوک چطور چطور آروم باشم ها چطور این رو میگی ا/ت و یونجی من نمیدونم حتی کجان پلیس ها هم 5 ساعته نتونستن پیداش کنند من چطور میتونم آروم باشم من حتی نمیدونم حالشون خوبه یا نه هیچ کس نمیتونست چیزی بگه چون همه از ترس لال شده بودن هیچ کس تاحالا جیهوپ رو اینقدر عصبانی ندیده بود از طرفی شوگا هم خیلی دنبال یونجی و ا/ت میگشت چون اون دوست دوران بچگی ا/ت بود و یونجی رو هم دختر خودش میدونست
هوسوک از جاش بلند شد و رفت بیرون سوار ماشین شد
۴۲.۷k
۲۴ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.