❤️دوست دارم❤️ فیک تهیونگ❤️(11)
ساعت کارمی هم تموم شد میسو گفت که قرار داره باید بره یه جای مهم فک میکنه نمی دونم با مین هو قرار میزاره(مین هو دوستتونه) داشتم سمت خونه قدم میزدم که یاد اون عکسه افتادم از کیفم درش آوردم و داشتم نگاهش میکردم که به یکی بر خورد کردم سرمو که بلند کردم باورم نمی شد اون جک بود وایی خیلی ندیده بودمش رفتم بهش سلام کردم و کمکش کردم. جک:ممنونم خانم. من:جک منو یادت نمیاد•-•. جک:وایسا....ا/ت خودتی من:اره خودمم😃. جک: دختر میدونی چند وقته ندیدمت اصلا به این دوستت سر نزنی•-•. من: آخه فک کردم شمارت عضو شده. جک:اره عوض شد یادم نبود😅. من:باشه ...امم حالا شمارتو بده ببینم درس خون. جک:باشه😅
۲۰.۹k
۰۲ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.