روزی روزگاری عشق ... part 15
جانگ می رفت بالا رو تختش قبلش داشت میومد تو دهنش نمی دونست اینکار هایی که می کنه دلیلش چیه کاملا گیج شده بود
حسی داشت که تا حالا هیچ وقت تجربش نکرده بود
هر دو هم خجالت میکشیدن هم داشتن به حسشون فک میکرد
جانگ می بعد از کلی فک کردن به خواب رفت
تهیونگ هم بعد از کلی فک کردن به سرش زد بره برا جانگ می سوپ درست کنه
تهیونگ : بزار برم ببینم بیداره یا خواب من که بلد نیستم بپزم ازش بپرسم ببینم خودش بلده * اروم
پاور چین پا ور چین رفت طبقه ی بالا اروم در اتاق جانگ می را باز کرد کا با قامت ریزه میزه ی جانگ می رو به رو شد
دخترک همین طور که روی تخت خوابیده بود یه دستش اون طرف یه دستش پایین تخت پا هاش هر کدوم یه طرف کلش یه طرف دیگه
پسرک که از طرز خوابیدن دختر خندش گرفته بود جلوی خودشو گرفت و رفت اونو درست خوابوند رو تخت و پتو رو روش کشید یه بوسه ی اروم روی لب دخترک زد و بعد اروم از اتاق اومد بیرون
تهیونگ : چقد گوگولی می خوابه ایننننن وایییییی نننننههههه * ذوق
اروم رفت روی کاناپه نشست
تهیونگ : الان که خوابه من چجوری براش سوپ درست کنم ؟ ... اها جین هیونگ بلده
رفت زنگ زد به جین
جین : چهبرتههههه ؟ ... وسط کلاس هی زنگ میزنی ... استاد می خواست خفم کنه از زیر دستش در رفتم * رپ میکنه
تهیونگ : باشه حالا فعلا اروم باش
جین : من ؟... من آرومم... خیلییییی اروممم
تهیونگ : معلومه
جین : بوگو چیکار داشتی حالا
تهیونگ : عزیزم... عشقممم
جین : باز چی می خوای ؟
تهیونگ : بلدی سوپ درست کنی ؟
جین : آره که چی ؟
تهیونگ : بگو می خوام سوپ درست کنم
جین : برا چی می خوای ؟
تهیونگ : حالا ...
جین : تا نگی بهت نمیگم
تهیونگ : بگو بعد برات توضیح میدم ... قول میدم
جین : هوفففففف باشععهه ... ولی باید بگیا
تهیونگ : میگم
...
لایک : ۱۳
کامنت : ۷
حسی داشت که تا حالا هیچ وقت تجربش نکرده بود
هر دو هم خجالت میکشیدن هم داشتن به حسشون فک میکرد
جانگ می بعد از کلی فک کردن به خواب رفت
تهیونگ هم بعد از کلی فک کردن به سرش زد بره برا جانگ می سوپ درست کنه
تهیونگ : بزار برم ببینم بیداره یا خواب من که بلد نیستم بپزم ازش بپرسم ببینم خودش بلده * اروم
پاور چین پا ور چین رفت طبقه ی بالا اروم در اتاق جانگ می را باز کرد کا با قامت ریزه میزه ی جانگ می رو به رو شد
دخترک همین طور که روی تخت خوابیده بود یه دستش اون طرف یه دستش پایین تخت پا هاش هر کدوم یه طرف کلش یه طرف دیگه
پسرک که از طرز خوابیدن دختر خندش گرفته بود جلوی خودشو گرفت و رفت اونو درست خوابوند رو تخت و پتو رو روش کشید یه بوسه ی اروم روی لب دخترک زد و بعد اروم از اتاق اومد بیرون
تهیونگ : چقد گوگولی می خوابه ایننننن وایییییی نننننههههه * ذوق
اروم رفت روی کاناپه نشست
تهیونگ : الان که خوابه من چجوری براش سوپ درست کنم ؟ ... اها جین هیونگ بلده
رفت زنگ زد به جین
جین : چهبرتههههه ؟ ... وسط کلاس هی زنگ میزنی ... استاد می خواست خفم کنه از زیر دستش در رفتم * رپ میکنه
تهیونگ : باشه حالا فعلا اروم باش
جین : من ؟... من آرومم... خیلییییی اروممم
تهیونگ : معلومه
جین : بوگو چیکار داشتی حالا
تهیونگ : عزیزم... عشقممم
جین : باز چی می خوای ؟
تهیونگ : بلدی سوپ درست کنی ؟
جین : آره که چی ؟
تهیونگ : بگو می خوام سوپ درست کنم
جین : برا چی می خوای ؟
تهیونگ : حالا ...
جین : تا نگی بهت نمیگم
تهیونگ : بگو بعد برات توضیح میدم ... قول میدم
جین : هوفففففف باشععهه ... ولی باید بگیا
تهیونگ : میگم
...
لایک : ۱۳
کامنت : ۷
۱۶.۱k
۱۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.