رمان عشق فیک[پارت پنجم ]
رمان عشق فیک[پارت پنجم ]
×آفرین میتونی بری
.
.
.
شب
از زبون ات:وقتی شب شد یه لباس زیبا و تمیز البته راحت پوشیدم و رفتم تو اتاق اون مرتیکه گوزو
+ارباب
×بیا
+گفتید شب بیام اینجا
×خودم میدونم
+عاام...من رو مبل میخوابم
×نه
+خوب شما که نمیتونید روی مبل بخوابید
×منظورم اینه که تو با من میخوابی
×آفرین میتونی بری
.
.
.
شب
از زبون ات:وقتی شب شد یه لباس زیبا و تمیز البته راحت پوشیدم و رفتم تو اتاق اون مرتیکه گوزو
+ارباب
×بیا
+گفتید شب بیام اینجا
×خودم میدونم
+عاام...من رو مبل میخوابم
×نه
+خوب شما که نمیتونید روی مبل بخوابید
×منظورم اینه که تو با من میخوابی
۲.۶k
۲۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.