ازدواج اجباری
ازدواج اجباری پارت ۱۱
منم فکر کردم رفته پیشه دوستاش ( چون الان تابستانه دانشگاه هم تعطیل شده) خواستم پسورد گوشیش رو باز کنم که گوشیم زنگ خورد شماره ناشناس بود جواب دادم صدای لیا بود گرفتم نقشش چیه گفت ببین کوکی جونم یا با من ازدواج می کنی یا این دختر زیبا میمیره گفتم میخوام باهاش حرف بزنم ببینم بلا سرش نوردین
مکالمه کوکی و ا.ت# ( + علامت ا.ت/- علامت کوک)
- : الو عزیزم حالت خوبه دورت بگردم
+: کوک ترو خدا نجاتم بده
-: باشه عزیزم آرام باش زود میام پیشت
+: قول میدم زود بیای پیشم
- آره قول میدم گریه نکن قربونت بشم گوشی رو بده لیا
لیا بگو
- میخوام ببینمش
لیا باشه همون پارک همیشگی - اوکی یک ساعت دیگه
لیا باشه ( تو پارک) وقتی رسیدم پارک دیدم ا.ت رو صندلی نشسته رفتم پیشش لیا اونجا بود وقتی منو دید بغضش ترکید گریش گرفت رفتم بغلش کردم بهم گفت میشه بریم خونه لطفاً به لیا گفتم میخوام تنها باهاش حرف بزنم لیا رفت تو ماشین گفتم عزیزم ۳ گفتم فرار میکنیم حالا ۱،۲،۳ بدو
لیا #
دیدم دارن فرار می کنند اصلحه رو در آوردم و به ا.ت شلیک کردم
کوک# ا.ت وایستاد از کمرش خون میاد که ا.ت افتاد منم باهاش افتادم نبضش خیلی ضعیف بود بغلش کردم گذاشتمش تو ماشین و رفتیم نزدیک ترین بیمارستان
منم فکر کردم رفته پیشه دوستاش ( چون الان تابستانه دانشگاه هم تعطیل شده) خواستم پسورد گوشیش رو باز کنم که گوشیم زنگ خورد شماره ناشناس بود جواب دادم صدای لیا بود گرفتم نقشش چیه گفت ببین کوکی جونم یا با من ازدواج می کنی یا این دختر زیبا میمیره گفتم میخوام باهاش حرف بزنم ببینم بلا سرش نوردین
مکالمه کوکی و ا.ت# ( + علامت ا.ت/- علامت کوک)
- : الو عزیزم حالت خوبه دورت بگردم
+: کوک ترو خدا نجاتم بده
-: باشه عزیزم آرام باش زود میام پیشت
+: قول میدم زود بیای پیشم
- آره قول میدم گریه نکن قربونت بشم گوشی رو بده لیا
لیا بگو
- میخوام ببینمش
لیا باشه همون پارک همیشگی - اوکی یک ساعت دیگه
لیا باشه ( تو پارک) وقتی رسیدم پارک دیدم ا.ت رو صندلی نشسته رفتم پیشش لیا اونجا بود وقتی منو دید بغضش ترکید گریش گرفت رفتم بغلش کردم بهم گفت میشه بریم خونه لطفاً به لیا گفتم میخوام تنها باهاش حرف بزنم لیا رفت تو ماشین گفتم عزیزم ۳ گفتم فرار میکنیم حالا ۱،۲،۳ بدو
لیا #
دیدم دارن فرار می کنند اصلحه رو در آوردم و به ا.ت شلیک کردم
کوک# ا.ت وایستاد از کمرش خون میاد که ا.ت افتاد منم باهاش افتادم نبضش خیلی ضعیف بود بغلش کردم گذاشتمش تو ماشین و رفتیم نزدیک ترین بیمارستان
۵.۳k
۲۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.